نوزدهمین نشست ژاپنشناسی: فرهنگ ژاپن و سینمای پس از جنگ
نوزدهمین نشست ژاپنشناسی با عنوان «فرهنگ ژاپن و سینمای پس از جنگ؛ تجربة نگارش کتاب جنگها و بدنها» در روز دوشنبه 27 دی ۱۴۰۰ با سخنرانی دکتر نغمه ثمینی، عضو هیئت علمی پردیس هنرهای زیبای دانشگاه تهران برگزار شد.
دکتر ثمینی، نخستین حضور خود را در سرزمین ژاپن و بهطور مشخص در شهر توکیو و کیوتو، در دوران دانشجویی خود در مقطع دکتری و به حوالی سال 2000 و برای برنامهای به نام Young Global Exchange Program عنوان و آن را برنامهای بسیار مفید ارزیابی کرد که سیستم بسیار جالبی بر آن حاکم بود. در این برنامة آموزشی، جوانان بسیاری از نقاط مختلف دنیا حضور داشتند و ضمن تبادل تجربیات دانشجویی خود، با نظام آموزشی ژاپن نیز آشنا میشدند. این سفر پانزده روزه دکتر ثمینی را به خواندن زبان ژاپنی و رمانها و داستانهای ژاپنی و آشنایی برای درک نمایشهای سنتی و سینمای ژاپن ترقیب کرد. وی افزود: «بهخاطر میآورم که وقتی در سال 2000 از آن سفر بازگشتم، احساس کردم که یک مفهوم از این فرهنگ را دریافت کردم و یک مفهوم از آن عصارهای که حاصل درک من از آن فرهنگ، از آن سفر کوتاه بود، همراه خود آوردم و هنوز جالب است که بعد از 21 سال آن مفهوم در ذهن من زنده است و هنوز میشود از آن سخن گفت.»
به گفتة وی، «قالب مظاهر فرهنگی و تکرارپذیر ژاپن، در سینمای ژاپن، در تئاتر نو، حتی در فرهنگ غذایی، و در موسیقی، و رقص بهنظر میآید که سکوت است؛ یعنی، کاستن از هر حرکت، از هر صدای اضافه، از هر عنصر اضافه و رسیدن به جوف به شدت انتزاعی هر پدیدهای که با آن روبهروییم. این دریافت مرا بهسمت درک فرهنگ و بهطور مشخص فرهنگ ژاپنی، سوق داد. بهبیان بهتر، مظاهر مختلف فرهنگ گویی بازنمایی یک ایده و یک مسئله است. بر این اساس هر بار دیگری که به ژاپن رفتم تلاش کردم بهجای تمرکز خیلی مشخص بر یک موضوع، دربارة مظاهر کلی فرهنگ کمی تجربه کسب کنم.»
دکتر ثمینی که تجربة چندین بار تدریس در دانشکدة سینمایی دانشگاه توکیو را بیش از پنج سال داراست، در تلاش است فیلمنامهای نیز دربارة ژاپن تهیه کند. وی دوبار نیز موفق به دریافت بورس برای پژوهش در ژاپن شد که کتاب جنگها و بدنها حاصل همین دوران است. دوبار هم توانست بورس Japan Foundation را بگیرد. این بورس فرصتی استثنایی برای کاوشگران و پژوهشگران فرهنگ ژاپنی است و آزادی عمل مییابد تا آن چیزی را که میخواهد خلق کند. وی در بار اول، بر اجرای شکسپیر و تجربة شکسپیر در ژاپن کار کرد. به گفتة خود وی: «موضوع من این بود که چگونه هنرمندان ژاپنی و مردم ژاپن شکسپیر را دریافت کردند؟ شاید بهترین عنوان برای آن کاری که من آن دوره انجام دادم دریافت شکسپیر در ژاپن بود. بهنظر میآید شکسپیر پدیدهای جهانی است و حرفی برای همة جهان میزند و هر کشوری و هر ملتی و هر فرهنگی برداشت خودش را از شکسپیر میکند. آن تحقیق صرفاً در مقالهای که نوشتم محدود شد و همواره رویای این را داشتهام که آن را ادامه بدهم. قصدم مقایسة سه کشور هند، ایران و ژاپن دربارة شکسپیر است و بهگمانم یک سه جلدی خیلی جالبی دربیاید.»
دکتر ثمینی در بار دوم استفاده از بورس Japan Foundation اقامت طولانیتری در ژاپن داشت و با دوستانی در حوزههای فرهنگ و هنر و استاد دانشگاه و تهیهکنندة فیلم تعامل برقرار کرد و کتاب جنگها و بدنها حاصل پژوهشهای ایشان در همین دوران است. به گفتة وی، «شاید توضیح مسیر منتهی به تدوین این کتاب، دو فایده داشته باشد: نخست اینکه کمی مسائل و تجربة تحقیقی در ژاپن برای شما آشکار میشود؛ و دومین فایده شاید این باشد که آشنایی بیشتر و عمیقتری با سینمای ژاپن بعد از جنگ فراهم آید. این دوره بعد از گذار بیش از چهل- پنجاه سال از آن دوره، هنوز یکی از قلههای سینما در جهان محسوب میشود. باید ابتدا توضیح بدهم که اصلاً ایدة این کتاب از کجا آمد؟ و آن بورس تحقیقی چگونه به اینجا رسید؟ من برای این بورس تحصیلی میدانستم که میخواهم راجع به سینمای ژاپن کار کنم و همزمان میدانستم که میخواهم راجع به موضوعی کار کنم که بسیار برای خودم جالب بود، بهنام جامعهشناسی بدن. میخواستم بدانم در یکدورة بیستساله بعد از جنگ، چگونه بدنها در سینمای فاخر پساجنگ ژاپن نشانهگذاری میشود؟ این سینما را میشناختم و با آن بزرگ شده بودم و این چارچوب بحث هم برای من بسیار جالب بود و جای کشف داشت. اما وقتی به ژاپن رفتم متوجه شدم یک چیزی در این پروپوزال کم است که باید کامل کنم. آن حفرهای که وجود دارد شاید این است که هیچکدام از این دو ایده برای من هنوز خیلی معاصر نیست. عمیقاً معتقدم که پژوهشگر باید بتواند میان پژوهشی که انجام میدهد و روزگار معاصر خط و ربط پیدا کند، در غیر این صورت ممکن است از انگیزههای تحقیقی خود زود سرد شود. این خط و ربط ممکن است خیلی روشن و آشکار باشد و گاهی نیز پنهان باشد. در هفتة سوم به این نتیجه رسیدم که به قلابی از جهان معاصر احتیاج دارم که مسئلة جامعهشناسی بدن و سینما را بههم پیوند بزند و آن چیزی نبود بهجز جنگ. در واقع، درست در همینجا بود که متوجه شدم باید روی مسئلة جنگ کار کنم و تحقیقم را روی محوری سهضلعی حرکت بدهم؛ یعنی جامعهشناسی بدن، سینمای ژاپن بعد از جنگ، و خود جنگ. چنانکه در مقدمة این کتاب هم نوشتم، وقتی این موضوع پیدا شد متوجه شدم که مشتاق نگارش کتابی هستم که به بهانة پژوهش دربارة سینما و پژوهش دربارة مسئلة جامعهشناسی بدن در واقع میخواهم بر علیه جنگ صحبت کنم و با این کتاب میخواهم مانیفست ضدجنگ را آشکار میکنم. اگرچه این مانیفست در کتاب خیلی آشکار نیست ولی کتابی است که علیه جنگ، علیه هر جنگی نوشته شده است.»
دکتر ثمینی بدنها را بر اساس نظریههای موجود، به چند دسته تقسیم کرد: 1. بدن بیولوژیک، 2. بدن مقدس (که قدرتها از بدنها نشانههای مقدسی میسازند که بهنظر میرسد، غیرقابلنقد و غیرقابلرسوخ است؛ مثل بدن پادشاه یا امپراتور در کشورهای پادشاهی، 3. بدن جنسی که موضوع بحث روانشناسان است، 4. بدن اجتماعی- سیاسی که موضوع بحثی است که امروز داریم و بدنی است که بهمثابة نشانة اجتماعی و سیاسی کاربرد پیدا میکند، مثل بدن کالاییشدة انسان در جامعة سرمایهداری یا مثل بدن ممنوعة خطرآفرین زنان در قلمرو طالبان و 5. بدن رمزآلود که خیلی مربوط به این بحث نمیشود و بدن جادوگر، بدن ارواحی که در قالب انسانی آشکار میکنند و… .
ماه دوم و سوم و چهارم اقدام ایشان در ژاپن تماماً به گفتگو با افراد مختلف در مرکز سینمای ژاپن و تماشای فیلم و خواندن کتاب به زبان انگلیسی یا به زبان ژاپنی به کمک مترجم گذشت. یکی از کشفهای بزرگ ایشان در ایام فیلمسازی بهنام ناروسه و همدوره و بسیار شبیه به یاسوجی اوزو بود.
دکتر ثمینی از ماه پنجم نگارش کتاب خود را آغار کرد. به گفتة او، «وقتی نگارش کتاب را آغاز کردم متوجه شدم باید این ساختار را برای کتاب در نظر بگیرم: بعد از مقدمه، باید فصل اولی باشد که بهطورکلی دربارة مسئلة بدن در ژاپن توضیح دهم. شروع کردم به منظمکردن ذهنم برای تولید متنی که در آن بیان شود که بدن چه مفهومی در فرهنگ ژاپن دارد و مشخصاً روی نظریة سنتی ژاپن کار میکردم. فصل اول با عنوان بدنها پیش از ویرانی، بدن در باورها، روایات و اساطیر. در این فصل به اصطلاح مصطلحی رسیدم که با عنوان ذهن- بدن آن را در کتاب معرفی کردم یعنی ذهنی که کاملاً در اختیار صاحبش درمیآید میتواند این جسم را به اختیار دربیاورد و هر دو بر هم تأثیر میگذارد. نشانههای آن را میتوان در کابوکی، مخصوصاً در نمایش نو و همچنین در مراسم چای دید.
«در فصل دوم، با عنوان بدنهای پس از ویرانی، مشخصاً دربارة این توضیح دادم که پایان جنگ جهانی دوم، چگونه پایان مفهومی در فرهنگ سنتی ژاپن از بدن بود. بعد از فاجعة بمب اتم، مفهوم بدن نه فقط در ژاپن که در جهان تغییر کرد و من معتقدم بعد آن فاجعه مفهوم انسان دگرگون شد و شکل دیگری به خود گرفت. در این میان مدارک بسیار تکاندهندهای پیدا کردم که چگونه در طول جنگ عموم مردم به چیزی حدود 150 کالری در روز دسترسی داشتند و اینکه چطور این بدنها برخی جنگ برگشته بود، برخی بهدلیل بمباران اتمی بیماریهایی را تا سالها و شاید تا امروز تحمل میکردند؛ و چگونه با آمدن مهاجمانی که اشغال کرده بودند بدن زنها به چه چیزی داشت تبدیل میشد. درک کردم که چه اتفاق پیچیدهای میافتد در فضای بعد از جنگ و چگونه بدنها مفاهیم تازهای پیدا میکند. بهخصوص آن را با آلمان اشغالشده مقایسه کردم که با بدنهای ویرانشده روبهرو میشویم. در آلمان قبل از جنگ مفهوم ذهن بدن وجود نداشت، درحالیکه در ژاپن بدن حاوی ارزش استعلایی در نسبتش با جسم بود. در دروان پساجنگ انگار همة اینها فروریخت و فرهنگ با رویة خیلی جدیدی از خود روبهرو شود. در مسیر تحقیقی درک کردم که شکل جدیدی پس از جنگ جهانی دوم بهوجود آمد، به نام ادبیات جسم. نشریهای بههمین نام نیز دو سال بعد از جنگ منتشر میشود و هدف آن این بود که برای نخستین بار مرزهای بدننشنال را کنار بزند و به بدنی با پوست و گوشت و استخوان برسد. ذهن- بدن سعی دارد میل را تحت اختیار در بیاورد ولی در این داستانهای منسوب به ادبیات جسم، انگار نویسندگان میخواهند از بدنهایی حرف بزنند که پس از آن ویرانی آن وضعیت استعلاییشان فرو ریخته بودند و حالا میتوانند خود را در تجسم میل پیدا کنند.
«فصل سوم که اصلیترین بخش کتاب است با عنوان بدنها بر پردة سینما نامگذاری شد. در این فصل توضیح دادم که همان ادبیات جسم راهش را به سینما باز میکند و ما را با سینمای جسم روبهرو می کند. سپس سینمای ژاپن را در دورة طلایی سینمای ژاپن معرفی کردم. در این دوره ابرکارگردانهای سینمای ژاپن مثل کوروساوا، اوزو و کوبایاشی ظهور کردند. این فصل را در سه بخش تقسیم کردم و توضیح دادم. خیلی چالش بزرگی در مسیر تحقیق بود که این میزان فیلم و نمونههای درخشان سینمای ژاپن را چطور در کنار هم قرار بدهم. در کاوش ذهنی و مشورت با دوستانم این فصل را به سه بخش تقسیم کردم. در بخش دوم این فصل از فیلمهایی دربارة ارواح فردیتیافته و از قهرمانهای فردی صحبت کردهام. در بخش سوم بحث را بر منظر فیلمهایی گشودم که بیان میکنند بدن بهمثابة غریزه، بدن بهمثابة میل و کاملاً در ضدیت آن مفهوم ذهن- بدن میایستد و معتقدند که جنگ، ارواح و بدنها را با هم ویران کرده است. نشانهگذاری این بدنها را در برخی از فیلمهای ژاپن میتوانید بیابید.»
دکتر ثمین با ابراز شگفتی از اینکه تنها با گذر دو سال از اشغال ژاپن پس از جنگ جهانی دوم، 160 فیلم تولید شد، آن را حاصل سابقة سینمای ژاپن در دوران پیش از جنگ جهانی دوم و سابقة طلایی سینمای ژاپن در دورة صامت سینما دانست. وی به فیلمهای اوزو و ناروسه دربارة مفهوم ذهن -بدن و به فیلم مرغی در باغ اشاره کرد و آن را از صریحترین فیلمهایی دانست که به موضوع جنگ اختصاص دارد. همچنین، به فیلم توکیو اشاره کرد که گویی در این فیلم تلاش شده است مفهوم خانواده ترمیم شود. کارگردان تلاش کرده است با اینکه تنها سه سال از آن فاجعه گذشته، به بدنهای ویرانشده در جنگ نگاه نکند و میخواهد به همان مفهومی که ذهن بدن را حمل میکند بپردازد.
ادارة این نشست را دکتر ناهید پوررستمی، استادیار رشتة مطالعات ژاپن دانشکدة مطالعات جهان و معاون آموزشی و پژوهشی این دانشکده بر عهده داشت.
فیلم کامل این نشست، در این آدرس در دسترس شماست.
دیدگاهتان را بنویسید