معرفی کتاب دیپلماسی عمومی اروپا؛ قدرت نرم در عمل
کتاب دیپلماسی عمومی اروپا؛ قدرت نرم در عمل، ویراستة مایا دیویس کراس (محقق ارشد مرکز آرینا در گروه مطالعات اروپای دانشگاه اسلو نروژ) و جان میلسن (محقق ارشد مؤسسة روابط بینالملل کلنگادل هلند در لاهه و استاد تمام دیپلماسی در دانشگاه آنتورپ بلژیک) و ترجمة دکتر رضا باقری (استادیار گروه جنوب و مرکز آفریقای دانشکدة مطالعات جهان)، در سال 1397 توسط انتشارات دانشگاه و پژوهشگاه عالی دفاع ملی و تحقیقات راهبردی به شمارة شابک 5-98-7256-600-978 در 375 صفحه در قطع وزیری منتشر شده است.
پس از سخن ناشر و دیباچة مترجم، پیشگفتار و مقدمة تفصیلی نویسندگان، کتاب در ده فصل سامان یافته است.
به بیان مترجم، اثر با طرح مباحثی کموبیش جدید در عرصة دیپلماسی عمومی، مباحثی چون «دیپلماسی عمومی»، «قدرت هنجاری» و «قدرت اجتماعی» را با رویکرد جدید اتحادیة اروپا تبیین میکند و بر «ابعاد درونی» (اهمیت نیروها و افکار عمومی داخلی) و «بازیگران غیردولتی» (مانند گروههای فرهنگی و شهری) تأکید دارد. ویژگی دیگر اثر، مصادیق و شواهد مثال گوناگون از اقدامات و راهبردهای نظری و عملی اروپا در قبال دیپلماسی عمومی و نشاندادن اختلافنظرها در اتحادیة اروپاست.
پیشگفتار اثر به قلم نیکلاس جیکال، استاد دیپلماسی عمومی و مدیرگروه دیپلماسی عمومی دانشگاه کالیفرنیای جنوبی است. وی اصطلاح «دیپلماسی عمومی» را زادة آمریکا میداند که جایگزین واژة «تبلیغات» برای سرکوب سیاست روسیه شد و بر تبادل اندیشه و استماع، مدافعه (ارتباط و تعامل با افکار عمومی خارجی از طریق تبیین و تشریح سیاستها در پیش)، دیپلماسی فرهنگی (تماس و تعامل با مخاطبان خارجی از طریق تسهیل صدور ابعاد هنری، زبانی و شاخصهای فرهنگی)، مبادله (ارتباط و تعامل با افکار عمومی خارجی از طریق تبادل دوطرفه) و ارتباطات رادیویی و رسانهای بینالمللی بیش از ابراز وجود ناپخته رجحان دارد. البته، وی بر شکلگیری دیپلماسی عمومی در اروپا (که کمتر به ان توجه شده است) تأکید خاصی دارد و رواج آن را در اروپا و اتحادیة اروپا از اواخر دهة 1940 میداند و مصادیق متعددی برای آن ذکر میکند.
ویراستاران اثر که مؤلف فصل نخست و آخر این اثر نیز هستند، در مقدمه، هدف از تألیف این اثر را تبیین چندجانبة متون موجود دربارة دیپلماسی عمومی با عملکرد و رویکردهای اروپا عنوان کردهاند و تعریف آنان از «دیپلماسی عمومی» چنین است: «چگونگی مشارکت و تعامل دولت یک ملت یا جامعهای با مخاطبان خارجی برای ارتقای تصورات این مخاطبان (عموم خارجی) از آن ملت» (ص 29). اثر با تأکید بر «قدرت نرم» بهدنبال پرکردن خلأ در متون روابط بینالملل است و اروپا را بهمثابة آزمایشگاهی در پیشبرد راهبردهای دیپلماسی عمومی بررسی میکند و آن را موفق میداند.
فصل اول اثر با عنوان «مفهومسازی دیپلماسی عمومی اروپا» نوشتة مایا دیویس کراس است. وی با بیان جایگاه و اهمیت اتحادیة اروپا در روابط بینالملل در جهان، به معرفی اقدامات و چالشهای این اتحادیه میپردازد. وی فهم دیپلماسی عمومی را در گرو نظریة روابط بینالملل میداند و در تحلیل خود از سه متغیر هویت، هنجارها و روایتها استفاده کرده است. در این فصل «دیپلماسی عمومی چندملیتی» راهحل رفع چالشهای اتحادیة اروپا معرفی شده است.
در فصل دوم اثر با عنوان «دیپلماسی عمومی اروپای غربی»، جیمز پمنت، استادیار گروه مطالعات رسانه و ارتباطات دانشگاه کارلستاد سوئد، «مدافعة ملی» و «تبلیغات فرهنگی» را مهمترین فعالیتهای اتحادیة اروپا برمیشمارد و سیاستهای دیپلماسی عمومی سه کشور فرانسه، آلمان و بریتانیا را بررسی میکند. وی با تحلیل واژهسازی کاربردی و متفاوت این سه کشور، بودجه، روابطة میان وزرای خارجه، فرهنگ و نهادهای رسانهای، و نقش هیئت ارتباطات، نمای کلی مطبوعات، ارتباطات، فعالیتهای الکترونیکی و گروههای هدف را بیان میدارد. در نگرشی عمیقتر، سیاستها و اقدامات مطلوب هر کشور را مطرح کرده است. وی در خاتمه زبان را عامل بسیار مهمی در دیپلماسی عمومی قدرتهای میانی میداند و «برندسازی» و «مدافعه» را اجزای محوری و هدایتکننده برمیشمارد. در این امر رقابت، تمرکز بر جلب رضایت و اعتماد اقتصادهای نوظهور، ارتباطات، و اخذ راهبردهای هماهنگ با دیپلماسی عمومی از موارد کلیدی مطرح شده است.
فصل سوم اثر با عنوان «اعضای جدید دیپلماسی عمومی» به قلم بیتا اوکیپکا، استاد روابط بینالملل و رئیس بخش ارتباطات بینالملل دانشگاه براسلای لهستان، به بررسی نقش ده کشور در اروپای مرکزی و شرقی در دیپلماسی عمومی اتحادیة اروپا میپردازد، شامل بلغارستان، جمهوری چک، استونی، مجارستان، لتونی، لیتوانی، لهستان، رومانی، اسلواکی و اسلوونی. بدینمنظور با ذکر ویژگیها و تفاوتهای این کشورها، بر پذیرش «میانجیگری ارتباطات سیاسی بینالمللی» تأکید دارد و لازمة آن را برندسازی و سازمانهای غیردولتی در تبیین و تشریح روش و ابزار برمیشمارد. ضمن انتقاد از روند فعلی ریاست اتحادیة اروپا که بیشترین نفع را برای آن کشور اروپایی دارد، اهمیت نقش لهستان را یادآور میشود.
«بعد داخلی دیپلماسی عمومی در اتحادیة اروپا» به قلم الن هوییج، محقق مؤسسة روابط بینالملل کلینگادل هلند و دانشگاه آنتورپ بلژیک در حوزة دیپلماسی عمومی، عنوان فصل چهارم اثر است. این بررسی تجربی و نسبی بر کوچکوکوچکترشدن تفاوتهای موجود در سطح مشارکت اذعان دارد و سطح دولت- ملت و بحران «کمبود دموکراسی» و شکاف رویکردها در میان سطوح مختلف را بیان میدارد.
در فصل پنجم، ترزا لا پورت، استاد ارتباطات بینالملل دانشگاه دی ناوارای اسپانیا، «دیپلماسی عمومی شهری در اتحادیة اروپا» و چگونگی کمک آن به انتشار و گسترش تصویری مثبت، خلاقانه و یکپارچه از اتحادیة اروپا را به بحث میگذارد و قدرت سیاسی شهر را قدرت نرمی خطاب میکند که با نظم جدید بینالمللی حکمرانی سروکار مییابد.
در فصل ششم، با عنوان «ادارة اقدام خارجی اروپا و دیپلماسی عمومی»، سیمون دوک، استاد مؤسسة مدیریت دولتی اروپا و محقق ارشد دانشگاه ماستریخت، ظرفیت ضمنی و نهفته در ادارة اقدام را برای القا و تزریق بیشتر انسجام، اثربخشی و نمایانتربودن در اقدامات خارجی اتحادیة اروپا در دیپلماسی عمومی، قبل و بعد از معاهدة لیسبون، بررسی میکند.
فصل هفتم «دیدگاه شبکهای در دیپلماسی عمومی اروپا: مؤسسات ملی فرهنگ اتحادیة اروپا» نوشتة علی فیشر، مشاور، استراتژیست و پژوهشگر در زمینة روشهای دستیابی به نفوذ در دیپلماسی عمومی، است. اتحادیة اروپا با اتخاذ راهحل انعطافپذیر، رسیدگی و مدیریت درخواستهای انواع مختلف سازمانها، برای عضویت در شبکه را دنبال کرد و رشتة ارتباطات را بهسمت مناسبات چندبعدی پیش برد. این شبکه در حال تبدیلشدن به متون آکادمیک دیپلماسی عمومی است.
در فصل هشتم با عنوان «قدرت اجتماعی اتحادیة اروپا در سیاست بینالملل» نوشتة پیتر ونهام، محقق ارشد مؤسسة روابط بینالملل کلینگادل هلند، تلاش اتحادیة اروپا در متقاعدساختن بازیگران اصلی بینالمللی به «قبول جهانبینی چندجانبهگرایی» و «پایبندی به قوانین بینالمللی» و لزوم بازسازی و تنظیم مجدد دیپلماسی عمومی اتحادیة اروپا بررسی شده است.
فصل نهم اثر با عنوان «قدرت هنجاری و آیندة دیپلماسی عمومی اتحادیة اروپا» نوشتة ایان مانرز، استاد گروه سیاسی دانشگاه کپنهاگ دانمارک، و ریچارد ویتمن، استاد سیاست و روابط بینالملل، است. در این فصل سازوکارهای خاص رویکرد قدرت هنجاری و نقش آن در دیپلماسی عمومی اتحادیة اروپا تبیین شده است. آیندة دیپلماسی عمومی اتحادیة اروپا بر تغییر نقطة تمرکز از تقلید دیپلماسی سنتی و اجتناب از تقلید از قدرت نرم ایالات متحده در دستیابی به منافع فراملی نهفته است. شش سازوکار برشمرده در این فصل عبارت از سرایت، انتشار اطلاعاتی، انتشار رویهای، انتشار انتقالی، حضور آشکار، و تعامل از طریق فیلتر فرهنگی.
فصل دهم به «نتیجهگیری و توصیههایی دربارة دیپلماسی عمومی در اروپا» اختصاص دارد. جان ملیسن، نویسندة این فصل، هدف مقالات این اثر را پرکردن شکاف موجود و فراتررفتن از چارچوب نهادی و ساختاری اتحادیه در دیپلماسی عمومی اروپا عنوان میدارد و اینکه در مواجهه با دیگر کشورهای جهان و درگیر با دیپلماسی عمومی چه رویهای را باید در پیش گیرد.
زهرا جلالزاده
کارشناسارشد زبانشناسی
دیدگاهتان را بنویسید