ششمین نشست تخصصی موسسه مطالعات آمریکای شمالی و اروپا؛ «جایگاه انسان در فلسفة کانت»
[av_one_full first min_height=” vertical_alignment=” space=” custom_margin=” margin=’0px’ padding=’0px’ border=” border_color=” radius=’0px’ background_color=” src=” background_position=’top left’ background_repeat=’no-repeat’ animation=”]
[av_slideshow size=’featured’ animation=’slide’ autoplay=’false’ interval=’5′ control_layout=”]
[av_textblock size=’17’ font_color=” color=”]
ششمین نشست تخصصی موسسه مطالعات آمریکای شمالی و اروپا؛ «جایگاه انسان در فلسفة کانت»
ششمین نشست تخصصی موسسه مطالعات آمریکای شمالی و اروپا با همکاری انجمن ایرانی مطالعات جهان و با سخنرانی دکتر شهین اعوانی، دانشیار مؤسسة پژوهشی حکمت و فلسفة ایران در زمینه «جایگاه انسان در فلسفة کانت»، روز سه شنبه 17 بهمن ماه در تالار ایران دانشکده مطالعات جهان برگزار شد.
\
دکتر شهین اعوانی در ابتدا به معرفی ایمانوئل کانت پرداخته و گفت: ایمانوئل کانت (1804-1724) متولد کونیگزبرگ شهر پروسیِ کرانة شرقیِ قلمرو فرهنگی اروپا، در کنار افلاطون و ارسطو یکی از سه فیلسوف بزرگ و اثرگذار تاریخ و بدون تردید عمیقترین متفکر دورة روشنگری اروپاست.
وی در ادامه افزود: عظمت انقلابی که کانت در فلسفه پدید آورد، آنطور که خودش اظهار کرده با «انقلاب کپرنیکی» قابل مقایسه است. از پایان قرن هجدهم تا کنون، به جرأت میتوان گفت که هیچ اندیشهای در فلسفه نبوده که مستقیماً یا به طور غیرمستقیم از فلسفة کانت نشأت نگرفته باشد. فکر دکارت در مسائل مطرح شده از سوی کانت، به خصوص در بحث شناخت خدا، واقعیت جهان خارج و… مؤثر بوده هر چند کانت دیدگاه دکارت را نپذیرفته است. شک دستوری دکارتی و جایگاه ابژه (خدا، روح و جهان واقع) در فلسفة او، جای خود را در کانت به سوژه، (فاعل شناسا) و عقلانی کردن همة امور در نظر و عمل میدهد. در کانت همه چیز، اعم از دین و اخلاق و قانون و علم و هنر باید به محک عقل در آید و عقلاً توجیه شود.
دانشیار مؤسسة پژوهشی حکمت و فلسفة ایران سپس به بررسی زمینههای پیدایش فکر کانتی پرداخته و در تبیین این زمینه ها گفت: دفاع از قدرت مطلقه و امر مطلق، که ما در کانت به طور پررنگ میبینیم از خصوصیات فکر رایج در قرن هفدهم بوده است. لذا لازم است فیلسوفان مطرح در سدة هفدهم که بر کانت تأثیرگذار بودهاند، معرفی شوند. مثلاً فرانسیس بیکن و طرح قلمرو دو وجهی انسان که سبب شد سبک تفکر علمی جدیدی پدید آید؛ دیوید هیوم که به تفکیک مسائل مربوط به امور واقع (هستها) و امور اخلاقی- ارزشی (بایدها) قائل بود؛ از دیگر فیلسوفانی که روی کانت تأثیرگذار بودهاند، ژان ژاک روسو است. کانت دوستدار روسو بود ولی همه آرای او را نمیپذیرفت. مثلاً روسو عقیده داشت احساسات غریزی بیش از عقل محض، اهمیت دارد. روسو به فطرت قائل بود. کانت در این موارد با او اختلاف نظر دارد.
وی در ادامه افزود: کانت فیلسوف ایدهالیست است. ایدهآلیسم آلمان از کانت سرچشمه میگیرد. ایدهآلیسم از منظر او عبارت است از قول به این که جز موجودات متفکر، هیچ موجودی نیست و اشیاء دیگری که ما آنها را به زعم خود به شهود ادراک میکنیم، فقط تصویراتی در انسان به عنوان موجود متفکرند. کانت به توانایی عقل انسان برای بهبود وضع بشر اعتقاد دارد ولی منتقد عقل است و تلاش میکند حدود عقل را خواه در نظر و خواه در عمل مشخص نماید.
کانت انسان را دو وجهی میبیند. از سویی او با طبیعت روبروست. طبیعتی که نظاممند و قانونمند است واز سوی دیگر انسان خود را آزاد مییابد و نمیخواهد زیر یوغ و تابع چیزی باشد. انسان از وجه عالم درون نومن است وناشناختنی یعنی بالذات، ذات معقول و بالاستقلال است و از وجهی دیگر به لحاظ عالم بیرون (خارج) پدیدار (فنومن) است.
دکتر اعوانی همچنین گفت: از نظر کانت، انسان، حیوانی اخلاقی است. او فلسفة خود را با یک انسان ساخته و پرداخته شروع میکند. انسانی که میتواند بر روی دو پای خود بایستد، راه برود، ناطق و اندیشمند باشد. اندیشة انسان، جهانی را که پیش روی اوست میکاود. کانت فیلسوفی است که برای اثبات خدا، برهان اخلاقی مطرح میکند. کانت میگوید رفتارهای آدمیان نه از روی سرشت است و نه از روی طرح معین. نمیتوانیم آزرده نشویم یا در رنج نباشیم. انسان خودآئین است. در واقع هم قانونگذار است و هم تابع قانون. انسان در حالت طبیعی، شیفته آزادی است. کانت بین اختیار و آزادی فرق میگذارد. طبیعت به انسان اختیار مبتنی بر عقل عطا کرده و طبیعت تجهیزات کمال را برای انسان فراهم کرده است. در سخنرانی راجع به فرق این دو به تفصیل خواهیم پرداخت.
دکتر اعوانی در ادامه افزود: كانت جملة معروفي دارد كه ميگويد «هر چيزي در دنيا قيمت دارد و فقط انسان ارزش دارد». آنچه قيمت دارد ميتوان با چيزي كه معادل يا همطراز آن است، عوض كرد. «آنچه به تمايلات و احتياجات عمومي انسان مربوط ميشود، قيمتي بازاري (Marktpreis) دارد …. ولي آنچه موجد شرطي است كه فقط با تحقق آن هر چيز ميتواند به خودي خود غايت باشد، داراي ارزش ذاتي يعني كرامت/ شرافت (Würde) است. وجود جنبة ارزشي در انسان سبب ميشود كه «انسانيت را چه در شخص خودمان و چه در شخص ديگران به عنوان غايت تلقي كنيم و نه به عنوان وسيلة صرف.
ویترین موضوع کانت در مورد انسان فرق تکلیف و وظیفه است. اگر من عهدهدار تکلیف اخلاقی راستینی برای انجام دادن کاری باشم، خواه ناخواه آن تکلیف بر من واجب یا الزام آور است.
دانشیار مؤسسة پژوهشی حکمت و فلسفة ایران سپس گفت: آزادی در سطحی از هستی آدمی اعمال میشود که مربوط به نومن است. انسان آزادانه خویش را مکلف میکند. آزادی شرط قانون است و این قانون، معلوم ماست. پس ما در قبال قانون مکلفایم. انسان مکلف است دروغ نگوید یا چیزی را که برای خود نمیپسندد برای دیگری هم روا نداند. مکلف است کار خود را درست انجام دهد. اما موظف است که اگر پرستار است یا معلم و … تمام مقررات مربوط را رعایت کند. موظف است کار خود را درست انجام دهد. کار درست را به این دلیل انجام دهیم که درست است هر انگیزة دیگری که در سر داشته باشیم، ارزش اخلاقی ندارد.
دکتر شهین اعوانی در پایان گفت: کانت معتقد است کسانی که به انگیزة ادای تکلیف عمل میکنند، از ارادة خیر برخوردارند. ارادة خیر یگانه چیزی است که به شکلی نامشروط و فینفسه خیر است.
در پایان ششمین نشست موسسه مطالعات آمریکای شمالی و اروپا به اجمال به فیلسوفانی که کانت در انسانشناسی بر آنها تأثیر داشته است. مثل هوسرل، یاسپرس، هایدگر، هگل و مارکس پرداخته شد.
[/av_textblock]
[/av_one_full]
دیدگاهتان را بنویسید