سلسلهسخنرانیهای فرهنگ ایرانی دکتر حداد عادل: ربع رشیدی
[av_textblock size=” font_color=” color=”]
دوازدهمین سخنرانی از سلسلهسخنرانیهای فرهنگ ایرانی، با سخنرانی دکتر غلامعلی حدّاد عادل با عنوان «ربع رشیدی، نمونهای درخشان از مدیریت علمی در فرهنگ و تمدن اسلامی-ایرانی» در روز سهشنبه 14اسفند ۱۳۹۷ در تالار ملل دانشکدة مطالعات جهان در جمع اساتید، دانشجویان و فرهیختگان برگزار شد.
دکتر حدّاد عادل به دعوت دکتر سعیدرضا عاملی، رئیس دانشکدة مطالعات جهان، از پاییز ۱۳۸۹ سلسهسخنرانیهایی را با موضوع فرهنگ ایرانی در دانشکدة مطالعات جهان آغاز کرد. در پیشدرآمد این سخنرانیها، یک جلسه به تبیین و تشریح معنای فرهنگ اختصاص داشت و دوازده سخنرانی بعدی طی هشت سال به دوازده موضوع و مصداق از فرهنگ ایران مختص بود: سفرة ایرانی، قنات ایرانی، فرش ایرانی، ورزش در ایران، زبان فارسی، کتاب در ایران، بازار ایرانی، عاشورا، فرهنگ ایران و تأثیر آن در شبهقارة هند، نوروز، و علم در ایران. موضوع دوازدهمین و آخرین سخنرانی «ربع رشیدی، نمونهای درخشان از مدیریت علمی در فرهنگ و تمدن اسلامی-ایرانی» بود.
در آغاز جلسه، دکتر محمدرضا سعیدآبادی، دانشیار گروه مطالعات بریتانیا و مدیر گروه مطالعات جنوب و شرق آسیا و اقیانوسیه، ضمن خیرمقدم به دکتر حداد عادل، فرهنگ ایرانی را به دریایی تشبیه کرد که غفلت از آن برای ما که ساکن در این دریاییم جای تأسف خواهد بود. وی ضمن تقدیر از دکتر حداد در پرداختن به این موضوع، این سخنرانیها را فرصت مغتنمی برای دانشجویان، اساتید، پژوهشگران و تمامی ایرانیان خواند.
دکتر سعیدآبادی به دو وجه ربع رشیدی اشاره کرد. نخست، شهرک علمی-آموزشی-پژوهشی بینالمللی که هشتصد سال پیش در تبریز دایر بوده است که نشاندهندة عظمت و نوع تفکری است که در تمدن ایرانی-اسلامی نسبت به علم و آموزش و بینالمللیشدن آن مطرح است. دوم، وقفنامة ربع رشیدی است در خصوص تنظیم امور این شهرک و نشاندهندة جایگاه رفیع وقف در کشور بهخصوص در حوزة علم، آموزش و پژوهش. وی از آن بهعنوان الگویی برای ایران امروز نام برد و اهمیت آن را بهمنزلة الگویی جهانی تا آنجا دانست که در سال 1386 به ثبت یونسکو رسیده است.
دکتر حداد عادل هدف از این سخنرانیها با این دامنة موضوعی متنوع را تشریح و توضیح جنبههایی از فرهنگ ایرانی دانست، آنچنان که بوده و هست. وی در خصوص موضوع این سخنرانی، نخست به ریشهشناسی ترکیب «ربع رشیدی» پرداخت. «رَبع» را واژهای عربی خواند که در زبان فارسی چندان بهکار نرفته است. این واژه در شعر و در برخی متون قدیمی فارسی در معنای «منزل»، «سرا»، «محله» و «منطقه» آمده است. لذا، «ربع» در ربع رشیدی یعنی منطقة رشیدی یا رشیدیه. واژة ربع در شعر معروف امیرمعزی در معنای «سرزمین» آمده است:
ای ساربان منزل مکن جز در دیار یار من تا یک زمان زاری کنم بر رَبع و اطلال و دمَن
جزء دوم این ترکیب، «رشیدی»، از نام خواجه رشیدالدین فضلالله گرفته شده است.
دکتر حداد عادل در معرفی اجمالی خواجه رشیدالدین فضلالله تولد وی را در حدود 648 ﻫ.ق. در همدان و مرگ وی را در 718 ﻫ.ق. خواند. بهظن قوی، اجداد وی یهودی بودهاند. پدر یا پدربزرگ او مسلمان شده بود و جای شکی نیست که خواجه رشیدالدین مسلمانزاده بوده است. پدربزرگ وی که طبیب و دانشمند بود با نام «موفقالدوله» تا پیش از حملة هولاکو به ایران، در قلاع اسماعیلیه در الموت همکار خواجه نصیرالدین طوسی بوده است. پدر وی «امامالدوله ابوالخیر» نیز طبیب بود. شغل اصلی خواجه رشیدالدین نیز طبابت بود. البته، در دیگر علوم زمان خود نیز چیرهدست بوده است.
«ربع رشیدی» نام شهرکی علمی، پژوهشی و آموزشی در کنار شهر تبریز بوده است که بهدست خواجه رشیدالدین فضلالله ساخته و وقف شد.
دکتر حداد پیش از ورود به بحث اصلی، به بیان زمینة تاریخی آن دوران پرداخت. در اوایل قرن هفتم مغولان از دشتهای شمالی به ایران هجوم آورند و در پاییز 616 ﻫ.ق. چنگیز به ایران حمله کرد. این حمله وسیع، طولانی، بیرحمانه، غارتگرانه و بنیانکن بوده است. به باور این استاد، ضربهای که حملة مغول به این تمدن وارد کرد جبرانپذیر نبود و نیست. حملة مغول کمر تمدن اسلامی را شکست و این تمدن با کمر شکسته دوباره برخاست و خود را ترمیم کرد، اما نتوانست آهنگ رشد خود را پیش از حملة مغولان بازیابد. ایران مهد علم، دانش، فلسفه، تفکر و تمدن در عالم اسلام بود. چنگیز در حملة خود به نیشابور که فیروزة عالم اسلام و شهری علمی و مرکز دانشمندان و کتابخانهها بود حتی به حیوانات نیز رحم نکرد و همه را از دم تیغ گذراند. آنچنان این شهر را ویران و از موجود زنده تهی کرد که در میدان مرکزی آن با گاو میشد زمین را شخم زد چون دیگر نشانی از تمدن و آبادانی نداشت. دامنة این توفان از ماوراءالنهر و بخارا و سمرقند آغاز و در مدت چند دهه سراسر ایران، ترکیه و آسیای صغیر را دربرگرفت. چنگیز در 649 ﻫ.ق. از دنیا رفت.
پس از او هولاکو تصرف کامل ایران را ادامه داد. حکام مغول در ایران بهصورت ملوکالطوایفی حاکم بودند و هولاکو تصمیم گرفت امپراتوری بزرگ و یکپارچهای در سراسر ایران مستقر سازد. در موج دوم حملة مغولان به ایران یکی از نقاطی که مقاومت میکرد قلعة الموت بود که اسماعیلیان پس از حسن صباح در آن حکومت داشتند. هولاکو این مقاومت را در هم شکست و آخرین حاکم اسماعیلیه را کشت. دانشمندانی نیز که در آنجا ساکن بودند متفرق شدند. هولاکو در ایران حکومت ایلخانان را تأسیس کرد که از 654 تا 736 ﻫ.ق. بر منطقة وسیعی در ایران حکومت کردند. پادشاهان سلسلة ایلخانی به قرار زیر بودند: 654 تا 663 ﻫ.ق. هولاکو، 663 تا 680 ﻫ.ق. آباقا، 681 تا 683 ﻫ.ق. سلطان احمد تگودار، 683 تا 690 ﻫ.ق. ارغون خان، 690 تا 693 ﻫ.ق. گیخاتو خان، 694 ﻫ.ق. به مدت چند ماه بایدو، 694 تا 703 ﻫ.ق. غازانخان، 703 تا 716 ﻫ.ق. الجایتو، 716 تا 736 ﻫ.ق. ابوسعید بهادرخان.
پادشاهان این سلسله از زمان غازانخان اسلام آوردند. رشیدالدین فضلالله از حدود 698 در دوران غازان تا 718 ﻫ.ق. در دستگاه ایلخانان وزیر بود؛ یعنی در یکچهارم دوران حکومت این سلسله وزیر بوده است.
دکتر حداد در معرفی فرهنگ و تمدن ایرانی به این نکته اشاره کرد که در مقابل قوم بیگانة مغول که به ایران حملهور شدند و ایرانیان را مغلوب کردند، اشخاصی وارد صحنه شدند و خود را به دستگاه حکومت نزدیک کردند. مورخان دوران مغول را به دو بخش جهانگیری و جهانداری تقسیم میکنند. دوران جهانگیری دوران شمشیر بوده و مجالی برای فعالیت اهل تدبیر و تفکر نبوده است. در دوران جهانداری برای ادارة کشور، و استقرار و ثبات حکومت به وزیران، مشاوران و دستیارانی کاردان و کارآمد نیازمند بودهاند. در این دوران دوم ایرانیان دلسوز، بافرهنگ، مدیر، مدبر و دانشمند سعی کردند با این واقعیت تلخ کنار آیند و فرهنگ ازدسترفته را احیا و در حد مقدور جبران کنند. برای این منظور در ادارة کشور و سرزمینهای اسلامی و پشتیبانی از ایران نقش بر عهده گرفتند؛ از جمله خاندان جوینی با دو برادر عطاملک و شمسالدین محمد از جوین خراسان که در ادارة کشور و التیام مردم زخمخورده بسیار مؤثر بودند. این امر پیشتر هم وجود داشته است از جمله برامکه در دستگاه خلفای عباسی. این وزیران عموماً جان خود را فدامیکردهاند. از هفت وزیر ایرانی در هشتاد سال دورة حکومت مغولان شش وزیر بهدست حکام مغول کشته شدند و تنها یک وزیر به مرگ طبیعی از دنیا رفت.
به باور دکتر حداد عادل، هر سیلی در ابتدا ویرانگر است اما با گذشت زمان تبدیل به رودخانهای آرام میشود. مغولان پس از مدتی در هند سلسلة گورکانیان را تشکیل دادند که اوج تمدن هند بعد از اسلام بود. کار مغولان در ایران با کار آنان در هندوستان نظیر سیلی است که در ایران جاری شد و در هندوستان به رودخانهای آرام برای کشتوکار بدل گشت.
دکتر حداد در ادامة سخنان خود به معرفی خواجه رشیدالدین فضلالله و فضایل وی پرداخت. وی از دیگر وزیران دوران ایلخانی بود که نقش بسیار مؤثری نیز داشت. طبیبی حاذق و صاحب دانشی وسیع در سایر علوم از جمله تاریخ، علوم اسلامی و کلام بود. علاوهبر زبان فارسی و عربی، به زبان ترکی، مغولی و اویغوری نیز تسلط داشت. خواجه رشیدالدین مؤلفی پرکار بود. از مهمترین تألیفات او جامعالتواریخ است که بزرگترین کتاب تاریخ جهان تا آن زمان محسوب میشود. به مدد این کتاب، در زمان وی اطلاعات مردم آسیا دربارة مردم اروپا بیش از اطلاعات مردم اروپا از مردم آسیا بوده است. جزییات این اطلاعات در کتاب جامعالتواریخ از سرزمینهای دوردست اروپایی در حدی است که برای مثال مینویسد در ایرلند مار وجود ندارد. وی وزیری توانا و دارای ثروت و مکنت حیرتانگیزی بوده است. در سراسر این حکومت پهناور ملک و دارایی داشته است. در هیچ کجای تاریخ گفته نشده که این ثروت هنگفت را با زور و ظلم از مردم گرفته باشد، بلکه با تدبیر و حسن رابطه و مدیریت خود اندوخته بود. مردمدار بود و بر عدلوداد تأکید داشت. معتقد بود: «قدرت سلطان به لشکر است؛ قدرت لشکر به مال است؛ و قدرت لشکر و مال به عدل به رعیت است.» خواجهرشیدالدین علاوهبر اینکه دانشمند بوده، بسیار دانشپرور نیز بوده است.
هولاکو حاکم سرزمین پهناوری از آمودریا در شمال ماوراءالنهر، خراسان امروز و ترکستان تا دریای سند در هند و تا مصر و ارمنستان و روم در منطقة آسیای صغیر و تا مرز اروپا بود. خواجهرشیدالدین در دورهای با مشارکت سعدالدین ساوجی و در دورهای بهتنهایی وزارت چنین قلمروی را بر عهده داشت.
از جمله اقدامات خیر خواجهرشیدالدین ساخت شهرک علمی ربع رشیدی در کنار شهر تبریز بود. آنچه امروز از آن بهجامانده اسنادی است که در آن خواجهرشیدالدین بهتفصیل دربارة نحوة ساخت شهرک سخن گفته است. دقت وی در ثبت این اسناد بهقدری است که مهندسان قادرند با استفاده از آن ربع رشیدی را بازآفرینی کنند و این امر تا حدودی انجام شده است.
خواجهرشیدالدین پشتوانة اقتصادی هنگفتی را وقف این شهرک علمی کرد و به خط خود وقفنامهای به فارسی در سیصد و چند صفحه نوشت. این وقفنامه یکبار چاپ عکسی شده است. دگر بار استاد مجتبی مینوی و استاد ایرج افشار این وقفنامه را خواندند و بهصورت حروفی چاپ کردند. دکتر حداد عادل این وقفنامه را یکی از اسناد معتبر و مهم تاریخ فرهنگ ما معرفی کرد.
کتاب دیگر خواجهرشیدالدین در سال 1945 بهدست استاد زبان فارسی، دکتر محمد شفیع در لاهور پاکستان امروزی که قبلاً جزو هند بود بهچاپ رسید و حاوی پنجاه و چند نامه است. خواجهرشیدالدین نسخهای از نامههای خود به پسران، دوستان، عمال و دیگران را نگاه میداشته است. سپس، آن را به دانشمندی که اهل ادبیات و زبان فارسی بود به نام مولانا احمد ابرقویی سپرد و او این نامهها را در قالب کتاب مکاتبات رشیدی منتشر کرد. این نامهها نیز در معرفی ربع رشیدی سند مهمی است.
اهل تحقیق ربع رشیدی را بزرگترین بنیاد خیریهای دانستهاند که هیچ بنایی در تاریخ ایران چه قبل و چه پس از اسلام به این شکوه و عظمت نبوده است. این بنا در شرق تبریز و در دامنة کوه سرخاب قرار داشته است. خود غازان نیز که مسلمان شده بود، در غرب تبریز تأسیسات دیگری بنا کرد بهنام «شامغازان» یا «شمغازان»، بهمعنای خوابگاه غازان. این مکان تا زمان حیات وی محل استراحت او بود و امر کرده بود بعد از مرگش در همان مکان به آیین مسلمانان دفن شود. در آیین مغولان سلاطین و امرا را گمنام دفن میکردند.
دکتر حداد عادل در ادامه به تشریح شهر ربع رشیدی پرداخت. این شهر بر اساس تقسیمبندیهای شهر اسلامی دارای سه بخش بوده است:
- بخش مرکزی یا ارگ که قلب شهر بوده و حکومت و اهالی دیوان در آن مستقر بودهاند.
- بازارها، خانهها و مغازهها که به آن شهرستان یا شارستان میگفتند و به دیوار و بارو ختم میشده و حدومرز شهر بوده است.
- رَبَض که حلقة وسیعی دورتادور شهر بوده است.
خواجهرشیدالدین برای تأمین درآمدی پایدار برای ربع رشیدی، زمینهای خشک را برای آبادانی پنج روستا طراحی و عواید آن روستاها را صرف هزینههای ربع رشیدی کرد. در زمان نوشتن یکی از نامههای خود توانسته بود چهار قریه را آباد سازد و غلامان و بردگان ترک، رومی، چینی و حبشی را در آن به خدمت گیرد. قوانین بازنشستگی، شرح وظایف، آییننامة استخدامی، میزان حقوق، نوع کار، محل سکونت، و نحوة رفتار با فرزندان آنان را در وقفنامة خود نوشته است.
تأسیسات اصلی ربع رشیدی چهار بخش بوده است. نخست، روضه که محل بحث و جدل علمی دانشمندان و فعالیت آموزشی و پژوهشی بود. حتی بخشی نیز برای آموزش اطفال و بخشی نیز برای آموزش ایتام بوده است. 6000 نفر در علوم مختلف از جمله علوم دینی، طب، آموزشهای مقدماتی و حرفهآموزی در آن زندگی و مشغول به تحصیل بودند.
بخش دوم ربع، خانقاه بود. تصوف در ایران چه قبل از مغول و چه بعد از آن رواج داشته است. عرفا در خانقاهها آداب و رسوم خود را داشتند و تعالیم عرفانی میدادند.
بخش سوم، دارالضیافه یا مهمانسرا بوده است. خواجهرشیدالدین سخاوت غریبی به خرج داده بود و علاوهبر تأمین محل سکنی و خوراک استادان و محصلان و کارکنان، رهگذران و مسافران نیز تا پنج روز میتوانستند به رایگان در آن سکنی گزینند و طعام دریافت کنند. روزانه یکصد نفر در ربع میپذیرفتند و پذیرایی میکردند. در وقفنامه جزییات رسیدگی به این یکصد نفر آمده است.
بخش چهارم، دارالشفا یا بیمارستان بوده است. این بخش نیز شامل قسمتهای مختلف میشد، از جمله بیماران سرپایی و بیماران واگیردار. برای بیمارانی که باید غذای ساده میخوردند غذای سوپمانندی طبخ میشد که آن را «مُزَوَّره» میگفتند. در دارالشفا بخشهای مختلفی وجود داشت، از جمله شربتخانه (محل توزیع دارو)، مخزن ادویه (انبار داروها)، سرای طبیب، و رواقالمرتبین (کسانی که ترتیب امور را میدادند).
در روضه که قلب ربع رشیدی بود دو مسجد وجود داشت، یکی تابستانی و دیگری زمستانی. کتابخانهای نیز در آن دایر بوده است با 60000 جلد کتاب و نسخة خطی.
فضاهای مختلفی نیز تعبیه شده بود برای متولی (رئیس هیئت مدیره)، مشرف (مدیرعامل) و ناظر (نظارت بر اجرای وقفنامه). متولی موظف بود هر سه ماه یکبار وقفنامه را از ابتدا تا انتها بخواند و به آن عمل کند.
دکتر حداد عادل از دیگر امکانات این شهرک به موارد زیر اشاره کرد: انواع حجرهها، بازارها، حمام، حوضخانه، انبار، محل توزیع آب، قناتها، تغییر مسیر آب رودخانه به داخل شهرک، ایجاد تأسیسات آبرسانی فوقالعاده خاص، ایجاد راه و مسیر ممر، ایجاد فضای سبزی بهنام سرابوستان، و خزانه برای نگهداری پول و سکه (حقوق و مبالغ نقدی و جنسی تمامی افراد از پایینترین رده تا بالاترین رده تعیین شده بود).
دکتر حداد عادل به کتاب مجموعه خطابههای تحقیقی اشاره کرد که در سال 1350 در همایشی دربارة خواجهرشیدالدین ایراد و منتشر شده است. وی بخشی از مقالة مجید رهنما، وزیر علوم وقت، را خواند. رهنما در این اثر از تشکیلات اداری و نحوة ادارة این شهرک علمی تمجید کرده که گویی بر پایة آخرین روشهای علوم جدید و معاصر تدوین شده است و آن را مایة فخر ایرانیان خواند. قرنها پیش از آنکه اصطلاحات فرهنگیای مثل paper، fulltime، academic exchange، library sciences، department، sandwich courses و کنفرانس و سمینار و اقتصاد دانشگاهی در قاموس دانشگاهی ما متداول شود اصول مشابهی برای پیشرفت امور علمی وضع شده و بهکار رفته است. همچنین، به کشیکهای اطبا در دارالشفا اشاره میکند، بهطوری که شبانهروز طبیب، دانشجو و داروساز در دارالشفا حضور داشته باشند. هر طبیب باید به دو متعلم درس طبابت و داروسازی میداده است. رشیدالدین در نامهای به فرزند خود سعدالدین نوشته است 50 طبیب حاذق از اقصی بلاد هند، مصر، چین، شام و دیگر ولایات در ربع رشیدی حضور داشتند و پیش هر طبیب 10 نفر از طالبان علم مستعد به مدت پنج سال درس طبابت میخواندهاند و با تأیید صلاحیت وی در طبابت تماموقت باید به طبابت در ربع رشیدی میپرداختهاند. کحالان، جراحان و مُجبّران از جملة این اطبا بودند. دو روز در هفته روزهای دوشنبه و پنجشنبه به ساکنان مجاور ربع رشیدی و اولاد واقف و غلامانی که واقف آنها را آزاد ساخته، برزگران و باغبانان ربع رشیدی داروی مجانی داده میشده است. مسافرانی که بیمار میشدهاند در ربع رشیدی معالجه میشدند و پس از بهبود به مسیر خود ادامه میدادند. همچنین، رهنما در این مقاله از نظر حرفهآموزی نیز کار رشیدالدین را در خور توجه خوانده است. در مورد 220 نفر غلام و 220 نفر کنیز که زوجات غلامان بودهاند و به کار آباد نگاهداشتن باغات و مزارع و خدمت در ربع رشیدی مشغول بودند نیز قوانین خاص وضع کرده بود. فرزندان آنها را در حرفه و صنعتی که فراخور آن بودند میگماشت تا حرفه بیاموزند از جمله خطاطی، قَوّالی، نقاشی، زرگری، باغبانی، کهریزکنی، دِهقَنَت و معماری. نامههای رشیدالدین به اقصی نقاط دنیا نشان میدهد که بهدقت مراقب بوده است که داروها و روغنها و گیاهان پزشکی از همه جای دنیا در ربع رشیدی وجود داشته باشد.
دکتر حداد عادل در خصوص کتابهای موجود در کتابخانههای ربع رشیدی از مکاتبات خواجهرشیدالدین بخشی را خواند که به وجود دو بیتالکتب در جوار گنبدی اشاره کرد که برای دفن خود ساخته بود. در یمین و یسار آن هزار عدد قرآن وقف ربع رشیدی بوده است: 400 عدد به خط طلا، 10 عدد به خط یاقوت مستعصمی، 2 عدد به خط ابنمقوله، 20 عدد به خط احمد سهروردی، 20 عدد به خطوط اکابر، 548 عدد به خطوط روشن خوب، همچنین 60 هزار مجلد کتاب در انواع علوم، تواریخ، اشعار، حکایات، امثال و جز آن از ممالک ایران، توران، مصر، مغرب، روم، چین و هند.
در خصوص اثاث موجود در ربع رشیدی نیز در مکاتبات خواجهرشیدالدین آمده است که قنادیل، شمعدانها، بسوط، مساند، آلات طبخ و آلات دارالشفا و هزار خمرة نفیس شربت و ادویه از چین. در نامة خود به پسرش سعدالدین که حاکم نواحی بغداد بوده است خبر خاتمة ساخت ربع رشیدی را میدهد شامل 24 کاروانسرای رفیع، 1500 دکان، 30000 خانه، حمامات خوشهوا، بساتین باصفا، حوانیت [دکان]، طواحین [آسیاب]، کارخانههای شعربافی و کاغذسازی و رنگرزخانه. همچنین، از افراد مختلف از اقصی نقاط جهان با تخصصهای مختلف سخن گفته است که در ربع رشیدی سکنی گزیدهاند از جمله یکصد حافظ قرآن، محدثان، علما و غلامان که ادرارات [مستمری]، جامهبها، صابونبها، مرسوم [کمکهزینه] و مسکن هر یک را تعیین کرده است و در خاتمه از فرزند خود به لطف و نه به زورسوفباف [بافندة پارچة پشمی] از انتاکیه، سوس، ترسوس و قبرس درخواست کرده است.
خواجه رشیدالدین به علمای شهرهای دیگر نیز به دیدة لطف مینگریست. در نامة دیگری به فرزند دیگرش امیرعلی، حاکم بغداد، احترام به علما و فضلا و اصحاب اقلام را خاطر نشان کرده است و برای 51 نفر هزار دینار نقد، یک پوستین و یک رأس اسب با زین هدیه ارسال کرد، از جمله به قطبالدین مسعود شیرازی، قاضی ناصرالدین بیضاوی، صدرالدین محمد ترکه، مجدالدین اسماعیل فالی، محمد ساعد اصفهانی، صدرالدین محمد بخارایی، فخرالدین چهاربتی، عضدالدین ایجی، بحرانالدین عبری، عبدالرزاق کاشی، پسر خواجه نصیرالدین طوسی، جمالالدین مطهر حلی. همچنین، 20 هزار دینار، هزار مثقال طلا، یک پوستین و یک رأس اسب با زین به مولانا تاجالدین ترابلسی، مولانا مجتبی اندلسی، مولانا محمد اشبیلیهای، مولانا علی قیروانی، و 6 هزار دینار، هزال مثقال طلا، یک پوستین و یک رأس اسب با زین به مولانا اجلال اندلسی، مولانا احمد تونسی، مولانا جزیرهالخزر، مولانا خزر قرطبهای، مولانا الیاس قرطبه و مولانا نصرتالدین تونسی هدیه کرده است.
استاد مینوی که در کار تصحیح حروفی وقفنامة ربع رشیدی با استاد ایرج افشار همکاری داشت پیش از چاپ این اثر از دنیا رفت. دکتر حداد به نقل از وی خواند: «مقامی که رشیدالدین فضلالله امروز برای ما دارد، نه از لحاظ آن است که وی وزیر بزرگی بوده یا تأسیسات اداری معتبری بنا نهاده است، یا خیر و نفع فراوانی از او به مردم عهد و زمان او رسیده است؛ قدر مقام او بهواسطة تألیفات متعدد و بهخصوص کتاب جامعالتواریخ اوست که بیتردید یکی از اعاظم کتب تاریخی به زبان فارسی است. عشق و علاقهای که به نشر علوم و معارف داشته است او را محرض آمد که دستگاه عظیمی به نام ربع رشیدی در جوار شهر تبریز تأسیس نماید که آنجا محصلین علوم و مدرسین اقامت کنند و وقت خود را به مباحثه و مذاکره و آموختن و فراگرفتن بگذرانند. تمام وسایل زندگانی در آنجا فراهم بود و احتیاجی به خارج نداشت. چندین ده و قریة آباد پرعایدات را بر آن مؤسسات علمی وقف کرده بود که از درآمد آنها مخارج نگهداری و چرخاندن این دستگاه پرداخته میشد. بهواسطة تشویقی که از اهل علم و اهل قلم میکرد دانشمندان و مورخین و نویسندگان پیرامون او جمع آمده بودند و تحت راهنمایی او به تألیف و تصنیف میپرداختند. ولی بیش از همه شخص او تألیف میکرد و در همة رشتهها تألیف میکرد. یکی از وظایف تأسیسات علمی ربع رشیدی این بود که هر ساله دورة کاملی از مصنفات او را که کلیة آنها به هر دو زبان فارسی و عربی نوشته شده بود استمساق و مقابله و تصحیح کرده و آن را به یکی از بلاد عالم به هدیه بفرستد.» به خواجهرشیدالدین کتاب معروف دیگری نیز منسوب است به نام تنسوخنامه یا تنکسوقنامه که در گوهرشناسی و کانیشناسی است.
پایانبخش سخنان دکتر حداد عادل، سرنوشت غمانگیز خواجهرشیدالدین بود. طبع وحشی مغولان تاب تحمل انسانهای بزرگ را نداشت. با دیدن قدرتگرفتن اشخاص بیمناک میشدند و سوءظن مییافتند و در چنین شرایطی عدهای فرصتطلب نیز با توطئه و بدگویی بر آن دامن میزدند. رشیدالدین پس از مرگ غازان، در دوران اولجایتو به اوج قدرت خود رسید. پس از آن در زمان ابوسعید بهادرخان از وی نزد سلطان جدید بدگویی و او را در مرگ الجایتو مقصر قلمداد کردند که یا عمداً یا با قصور موجب مرگ شاه شده است و ابراهیم پسر شانزده سالة او را که شربتدار الجایتو بود شریک جرم او نشان دادند که سم وارد خوراک شاه کرده است. خواجهرشیدالدین ابتدا از وزارت خلأ شد و تصمیم گرفت که به عبادت و تألیف مشغول شود. امیرچوپان، از ایلخانان، از او میخواهد که به صدارت بازگردد. تاجالدین علیشاه که ارگ علیشاه در تبریز یادگار اوست قصد تصاحب مقام او را داشت و با توطئه خواجهرشیدالدین را محکوم میکند. نخست در برابر چشمانش پسر شانزده سالهاش را سر بریدند و بعد او را با شمشیر به دو نیم کردند. او را در ربع رشیدی به خاک سپردند. فردای روز دفن او، به بهانة اینکه او یهودی بوده و قرآن را تحریف کرده است به ربع رشیدی هجوم بردند و آن را غارت و ویران کردند.
غیاثالدین، فرزند دیگر خواجه رشیدالدین، بعدها وزیر شد، اما او نیز در 736 ﻫ.ق. کشته شد. بنا در دوران او و در دورانهای بعدی تعمیر میشود ولی دیگر کارکرد قبلی خود را بازنمییابد. عجیب آنکه صد سال پس از کشتهشدن خواجهرشیدالدین، شاه دیوانهای از نوادگان امیرتیمور که بهدلیل افتادن از اسب اختلال پیدا کرده بود دستور داد جنازة خواجهرشیدالدین را خارج و در قبرستان یهودیان دفن کنند. در دوران شاهعباس نیز برای بازسازی بنا اقداماتی شد اما موفق نبود. امروز از ربع رشیدی چیزی باقی نمانده است گرچه کاوشهای باستانشناسی در آن در حال انجام است.
دکتر حداد عادل در خاتمه به عظمت فرهنگ و تمدن ایران اشاره کرد که با هجوم قوم مغول و پایمالشدن آن، افرادی نظیر خواجه نصیرالدین طوسی، برادران جوینی و خواجهرشیدالدین و پسرانش به احیای علم و فرهنگ آن هم در متن دستگاه حکومت مغولان میپردازند و دارایی خود را بیحساب صرف علم و عالم در سراسر دنیا و نقاط دور و نزدیک میکنند و افزود: «ما باید به این فرهنگ و ملت اعتقاد و دلبستگی داشته باشیم و به آن افتخار کنیم. ما در کشوری زندگی میکنیم که هفتصد هشتصد سال پیش چنین مؤسسهای با این نظم و انظباط در آن تأسیس شده است و این یکی از مؤسسات بیشمار ایرانیان است.» وقفنامة ربع رشیدی مورد توجه بسیاری از مستشرقین خارجی بوده و مقالات بسیاری دربارة آن نوشته شده است. جامعالتواریخ نیز به دیگر زبانها ترجمه شده است.
دکتر حداد عادل یکی از مشکلات تاریخی ما را عدم استمرار کار خیر خواند: «کسی اقدام نیکی انجام میدهد و دیگری تمامی اقدامات وی را ابطال و انکار میکند و کارها از صفر دوباره آغاز میشود. در رشد تمدن همافزایی و استمرار اهمیت دارد و نهادهای تمدنی باید دوام یابد. اگر از تأسیس بهترین نهاد تمدنی زمان نگذرد و طی مدتی طولانی فعال نباشد، تأثیری نخواهد کرد. چنانچه ربع رشیدی احتمالاً ده دوازده سال دایر بوده و سپس از میان رفته است.» دکتر حداد عادل تاریخ ایران را تاریخی دانست که متأسفانه در آن انتقال قدرت همواره خونین بوده است و افزود: «رشد یک ملت در این است که حاکم بعدی بدون خونریزی و ویرانی مستقر گردد و نهادهای پیشین کار خود را از سرگیرند. هر کجا که چنین بوده، فرهنگ و تمدن رشد کرده است.» و ابراز امیدواری کرد که اگر ایران غالباً پیشتر چنین بوده، در آینده چنین نباشد.
[/av_textblock]
[av_slideshow size=’featured_large’ animation=’slide’ autoplay=’true’ interval=’5′ control_layout=”]
[av_slide id=’7858′][/av_slide]
[av_slide id=’7861′][/av_slide]
[av_slide id=’7859′][/av_slide]
[av_slide id=’7860′][/av_slide]
[av_slide id=’7862′][/av_slide]
[av_slide id=’7863′][/av_slide]
[av_slide id=’7856′][/av_slide]
[/av_slideshow]
دیدگاهتان را بنویسید