معرفی کتاب نبرد قدرت در ایران؛ چرا و چگونه روحانیت برنده شد؟
کتاب نبرد قدرت در ایران؛ چرا و چگونه روحانیت برنده شد؟ نوشتة دکتر محمد سمیعی، دانشیار و مدیرگروه مطالعات ایران دانشکدة مطالعات جهان در 807 صفحه در قطع وزیری در سال 1397 با شمارة شابک 0-546-185-964-978 توسط نشر نی منتشر شده است که از کتابهای پرفروش سال بود.
پس از مقدمة مؤلف، 9 فصل، بههمراه فصل نتیجهگیری، فهرست منابع، پینویسها و نمایه، کالبد کتاب را تشکیل میدهد. کتاب با نثری آراسته و زبانی گویا به بررسی و تحلیل تاریخی و اجتماعی ایران و روحانیت از زمان صفویان تا پیروزی انقلاب اسلامی میپردازد. در طول بحث، نیروهای سیاسی مختلف در ایران از ابعاد مختلف اجتماعی، فرهنگی، سیاسی و اقتصادی، با حفظ انسجام بررسی شده است. نویسنده در مقدمه و در جایجای کتاب تأکید دارد که با نگاهی جامع و تحلیلی علمی و فارغ از نزاعهای ارزشی و ایدئولوژیکی و با تکیه بر پایگاه نظری سعی در تحلیل معادلات قدرت میان نیروهای سیاسی در دورههای مختلف داشته است و مینویسد: «روشی که این کتاب ترجیح داده و در پیش گرفته، مبتنی بر تحلیل رفتار نیروها و بازیگران سیاسی بر اساس تحلیل موقعیت است. … این روش یک تحلیل واقعگرایانه است و با توجه به اینکه مبتنی بر مستندات و وضعیتهای عینی است، همواره امکان نقد و بررسی بیشتر را برای محققان بعدی فراهم میآورد» (ص 16-17).
فصل اول کتاب، با عنوان «شاه در خواب»، مروری است بر وقایع سالهای پایانی حکومت محمدرضاشاه و آغازي است براي مباحث مبسوطي كه پس از آن خواهد آمد. پایان این فصل به معرفی و نقد نظریة هانتینگتون دربارة انقلاب اختصاص دارد. با طرح نواقص نظریة هانتینگتون، فلسفة سیاسی لاکلائو تبیین شده است. از آنجا که بحث بر سر «قدرت» مطرح است، نویسنده به میشل فوکو هم گریزی زده و در آخر به تحلیل گیدنز و نقش توأم ساختار و کارگزار میپردازد.
در فصل دوم، با عنوان «آرایش سیاسی در فراز و فرود صفویان»، با تکیه بر تقسیمبندی چهارگانة محقق سبزواری، نیروهای سیاسی در دوران صفویه و جایگاه اهل قلم، اهل شمشیر، اهل معاملات و اهل زراعت در آن عصر تحلیل شده است. نظر به ناتواني اهل معاملات و اهل زراعت از نظر سياسي در دوران صفویه، آن دو گروه چندان بررسی نشده است، ولي اهل قلم، به دو گروه، تقسیم و بحث با بررسی اهل شمشیر، دیوانسالاران و روحانیان شیعه ادامه مییابد. به باور نویسنده، روحانیان شیعه برای نخستین بار در تاریخ ایران با حکومت صفویان وارد عرصة سیاسی و حکومتی شدند.
در فصل سوم با عنوان، «نیروهای سیاسی در دوران متلاطم قاجار»، دوران نيمهاستعماري نامیده شده و نقش روسیه و بریتانیا در منطقه و بیکفایتی شاهان قاجار در برابر آنها بررسی شده است. علاوهبر بررسی نیروهای سیاسی مطرح در دوران صفویه، چهار نیروی سیاسی شامل دولتهای خارجی، تودههای مردم، روشنفکران و چپگرایان نیز در تحلیل وارد شده است. به باور نویسنده، استقلال روحانیان در این دوران بیشتر شد و آزادی عمل بیشتری یافتند.
فصل چهارم، با عنوان «نبرد قدرت در انقلاب مشروطه» در چهار پرده تبیین شده است: پردة انقلاب (با مشاركت و كاميابي روحانیت، روشنفکران، دولت انگلیس، بازاریان و تودة مردم)، پردة تشكيل مجلس قانونگذاری ملی در ایران، پردة دوران استبداد صغیر، و پردة فتح تهران.
فصل پنجم، با عنوان «رؤیای تجدد در کابوس دیکتاتوری»، به تحلیل دوران رضاشاه اختصاص دارد که چینش نیروهای سیاسی را با تغییرات زیادی همراه کرد و نفوذ قدرتهاي خارجي در ايران تغيير شكل داد و پديدهاي با عنوان «استعمار در سایه» شکل گرفت كه براي نخستين بار در اين كتاب مطرح شده است.
در فصل ششم، با عنوان «نفسی تازه در فضای سیاسی ایران»، و در نخستين نيمه از دوران محمدرضاشاه، سه جناح قدرت نخبگان، تودهها و دولتهای بیگانه و در طبقة نخبگان درباریان و نیروهای همپیمان آنان، روحانیان، روشنفکران و چپگرایان بررسی شده است.
فصل هفتم، با عنوان «نبرد قدرت در نهضت ملی ایران» به تحلیل اقدامات مصدق و ناکارآمدی وی در مدیریت تودهها و در نهایت سقوط او و اقدامات آیتالله کاشانی و واکنش انگلستان و روی کار آمدن مجدد شاه با حمايت آمریکا اختصاص دارد.
فصل هشتم، با عنوان «صفآرایی نیروهای سیاسی برای انقلاب» مهمترین فصل براي زمينهسازي در پاسخ دادن به سؤال اصلی کتاب است: «چرا و چگونه روحانیت برنده شد؟» و در آن سه گروه نخبگان (شاه و نیروهای همپیمانش، روحانیان، روشنفکران و چپگرایان)، تودهها و دولتهای خارجی بر پایة الگوی مطالعة تاریخی و استقرایی بررسی شده است.
در فصل نهم، با عنوان «نبرد قدرت در انقلاب اسلامی ایران» راهبرد دوگانة شاه در مبارزه با انقلاب و نقش پررنگ تودهها و در پیروزی انقلاب و برتری روحانیت از نظر سرمایههای فرهنگی و اجتماعی و امتیازات سیاسی و منابع اقتصادی تبیین شده است.
نویسنده در فصل نتیجهگیری، انقلاب اسلامی ایران را پیروزی اسلامگرایان در ایران و مصداق عینی خیزش مجدد دین عنوان میکند که نگاه به دین را در جامعه و در خاورمیانه و در جهان متحول کرد و بر اهمیت دین در تحولات جهانی تأکید دارد. وی پیدایش نیروهای القاعده و داعش را دنبالهروی نگرش سکولاریستی میشناسد که سعی در تضعیف دینمداری دارد. همچنین، یکی از دستاوردهای مهم انقلاب اسلامی را کنارزدن و حذف نیروهای سیاسی دولتهای خارجی میداند. و در آخر نیز به وضع نیروهای سیاسی نخبه اعم از چپگرایان و گروههای مارکسیستی (از جمله حزب توده، سازمان فداییان خلق و کمونیسم)، روشنفکران (از جمله مجاهدین خلق، روشنفکران دینی لیبرالمنش و روشنفکران دینی انقلابی، و روشنفکران غیردینی) و تودهها پس از پیروزی انقلاب اسلامی پرداخته است.
وی در بیان چشمانداز نبرد قدرت به جدایی کامل نهادهای آموزش سنتی و مدرن اشاره دارد که این دوگانگی خطر عوامگرایی را تقویت میکند. به گفتة نویسنده رقابت سالم در فضای باز میان نخبگان، بهترین تضمینکنندة توسعة پایدار در همة زمینههاست. همچنین، وجود شبکههای اجتماعی و فضای مجازی را با پوشش دموکراسی در تقویت عوامگرایی بررسی میکند. وی آشتی میان سه عامل سیاست، عقل و دین را راهگشای خروج از بحرانهای جدی و امروز کشور میداند و در خاتمه میافزاید: «درس مهم تاریخ معاصر ایران به ما این است که هیچ یک از جناحهای نخبگان بهتنهایی قادر به حذف دیگران نیست. اگر یکی دیگری را بهطور موقت از عرصة قدرت حذف کند، مایة تطهیر آن جناح از پیرایههای قدرت میشود و ناخواسته بخت قدرتیافتن دوبارهاش را افزایش خواهد داد» (ص 684).
زهرا جلالزاده
کارشناسارشد زبانشناسی
دیدگاهتان را بنویسید