پرسش و پاسخ
در ابتدای بخش پرسش و پاسخ دکتر حسینی، دو نکته را یادآور شد. نخست آنکه میان محیط آکادمیک و غیرآکادمیک تفاوت بنیادین وجود دارد. محیط آکادمیک همچون قالبی است که مفاهیم، واژهها و فکر و اندیشة ما را شکل میدهد. با استناد به روش علمی است که زبان خود را قالب میزنیم. نکتة دوم آنکه پارادایم زبان مشترکی است که در آن مسائل و روشها تبیین و تعریف میشود و راهحلها بهدست میآید. در پارادایم مطالعات جهان در فضایی غوطهوریم که باید در آن به فهم و زبان مشترکی در مسائل دستیابیم و با استناد به آن مسائل را حل کنیم.
دکتر محمد سمیعی: کتاب اخیری که مطالعه میکردم، بر این نکته اشاره داشت که فناوری اطلاعات ما را به مسیر جدیدی سوق میدهد و در این مسیر فرهنگهای باز باقی خواهند ماند و فرهنگهای بسته به آخر مسیر خود خواهند رسید. رشتههای علمی فرهنگهای بسته و جزایر علمی محسوب میشوند. پیش از دنیای مجازی، دانش و علوم مختلف را بر پایة طبقهبندی میشناختیم. اما، در دنیای مجازی ایندکسکردن جای طبقهبندی را میگیرد؛ یعنی، بهجای نظام سلسلهمراتبی با نظام الفبایی و زبان باز واژگان مواجیهم که اتفاقی واژهها در کنار هم قرارمیگیرند. نکتة دیگر این کتاب این بود که مبنای مطالعات رشتهای مبنای پیشرفت علم در سدة بیستم بوده است. این در حالی است که مبنای میانرشتهایها حل مسئله است و مدعی بود که رشتهها بهتنهایی قادر به حل هیچ مسئلهای نیستند. واقعیت رشتهای نیست. رشتهها انتزاعهای ما از واقعیت است. آیا به نظر شما با جایگزین شدن ایندکس بهجای طبقهبندی در حال حرکت بهسمت میانرشتهایهاییم؟
دکتر عاملی: فناوری مسائل را تغییر میدهد. کشورشناسی با توسعة ارتباطات و همههمسایهشدن جهان در کنار ارتباطات همزمان میان افراد همسنخ در سطح جهان، بدون مرز شده است. ارتباطات موضوعمحور و مسئلهمحور مرز نمیشناسد. لذا، قلمرو دیگری از مطالعات جهان، بهمعنای کلان آن، را بهوجود میآورد. بهجای بررسی کشورها، باید مسئله و دامنة آن را دید. قطعاً فناوری اطلاعات و ارتباطات بازخوانی جدیدی از فرهنگ و سیاست پدید میآورد. نگاه ایندکسکردن که مطرح شد بهنظر کمی متعارض با جهان ارتباطات می رسد. گوگل نگاه ایندکسکردن و الفبایی دارد. به باور گوگل، محتواست که حرف اول را میزند. طبقهبندی عرصة عمل را شکل میدهد اما در ایندکسکردن یافتهها و مسائل مطرح است. در دادهکاوی دادهای را میدهیم و گوگل در انبوه دادهها بهدنبال آن میگردد. از این منظر با نگاه میانرشتهای سازگار بهنظر میرسد ولی ایندکسکردن انبوهی از دادههاست که به نظم در نمیآید. نظم الفبایی بسیار گسترده است. نگاه رشتهای را باید محترم شمرد و ادامه داد، اما در همکاری با چندرشتهایها به خدمت گرفت. در دوران انتقال باید بتوانیم مشخصههای جهان جدید را بازشناسی کنیم. برخی مشخصهها ذکر میشود از جمله جهان تعاملی، جهان شبکهای، جهان غیرمتمرکز و جهان فوریتهای ارتباطی، اما پیامدهای انسانی و اجتماعی آن را باید با چه مشخصههایی ذکر کرد.
دکتر دهقانی: همگانیسازی علم و آموزش و رویکرد تقلیلگرایانه نسبت به رشتههای تخصصی شاید از آن روست که این باور پدید آمده که انسان از فلسفه تهی شده است. آیا با توجه به همگانیسازی علم، این بحث ذیل دانش یکپارچه میگنجد یا پارادایمی موازی است؟
دکتر عاملی: دانش یکپارچه دانش پیچیدهای است. دانش یکپارچه در تلاش است هر چیزی را در جای خود قرار دهد؛ قراردادن متغیرها در جای خود و فهم آنها در جای خود. همگانیکردن دانش با دانش یکپارچه تفاوت دارد. سادهکردن بهرهگیری از علم در همگانیکردن دانش مطرح است. دانش یکپارچه به تمامی متغیرهای فهم توجه دارد و در قالب پیکرهای واحد در تلاش است تناسب میان اجزا برقرار کند و فهم متناسب را دنبال میکند. دانش یکپارچه بلوغ دانشهای قبلی است. در ذهن و توان انسان ضعف بسیاری وجود دارد. هوش مصنوعی به مدد فهم انسان آمده است. در هوش مصنوعی متغیرها داده میشود و فهم یکپارچهای با توجه به فهم انسان شکل میگیرد.
در وزارت علوم و دفترچههای انتخاب رشتة سازمان سنجش، رشتة مطالعات جهان را در قالب علوم سیاسی میبینند و کارکرد میانرشتهای خود را از دست میدهد.
دکتر عاملی: چنین نیست. از آنجا که مطالعات جهان رشتهای جدید است، برای تصویب آن هم در وزارت علوم و هم در دانشگاه تهران تلاشهای بسیاری شده است. مقطع کارشناسیارشد کدرشتههایی ایجاد شده است و ذیل علوم سیاسی نیست، بلکه ذیل مطالعات جهان است. در تلاشیم که این کدرشتهها برای مقطع دکتری نیز به تصویب برسد. در دنیا نیز رشتة مطالعات جهان تجربههای مختلفی داشته است؛ برای مثال، در گلداسمیت از دل تاریخ بیرون آمده است، در بیرمنگام از دل علوم سیاسی و در برخی دانشگاهها از دل زبان و ادبیات خارجی؛ لذا مطالعات کشوری و منطقهای خاستگاههای متفاوتی داشته است. حوزة عصبیت رشتهای آزاردهنده است. متأسفانه در وزارت علوم کمیسیون میانرشتهای وجود ندارد، اما بهمرور در حال اصلاح است.
پستمدرنیسم بر پایة کلی دانش قبلی استوار است و پارادایمهای قبلی را به کل نفی نمیکند. اگر مطالعات جهان را محصول دورة پستمدرنیسم تلقی کنیم، با دانشی شبیهسازیشده مواجه خواهیم بود. آیا در گسترش مفاهیم در دامنة وسیع میانرشتهها، امکان عمیقشدن هم وجود دارد؟
دکتر عاملی: همواره در دایرة علم مواردی از فهم بیرون میماند. لذا، با تسامح واژة علم را بهکار میبریم. هیچ علمی قادر به فهم همة ابعاد نیست. در فهم علمی همواره تقلیلگرایی وجود دارد. در کشورشناسی، جامعهشناسی، باستانشناسی، علوم اجتماعی، علوم سیاسی، مردمشناسی و بسیاری دانشهای دیگر ضمن برخورداری از عمق نگاه، به همان میزان عمق نادیدهها را ایجاد میکنند. برای مثال، مقطعبندی زمانی در کشورشناسی، برای مثال، در رشتة مطالعات ایران این دانشکده، مقطع ایران معاصر پس از انقلاب اسلامی، نه ایران معاصر دوران مشروطه، بررسی میشود و به ریشهشناسی نیز توجه شده است، ولی عمق هر رشتة تخصصی را پدید نمیآورد. باید برسیم به این نکته که چه رشتههایی در مطالعات کشورها کلیدی است و آنها را بهعنوان همکاریهای چندرشتهای به خدمت بگیریم تا بتوانیم بررسی را متراکمتر کنیم. توصیة ما این است که خود دانشجویان تا حدی لایهبندی انجام دهند و هدفی را برای کشورشناسی خود اتخاذ و در یک حوزه بیشتر تمرکز کنند ولی نگاه جامعیت و شناخت کل پیکره را در کشورشناسی نباید کنار گذاشت.
دیدگاهتان را بنویسید