دکتر حجت ایوبی: بایستههای سیاستگذاری برای زندگی هوشمند
[av_slideshow size=’featured_large’ animation=’slide’ autoplay=’false’ interval=’5′ control_layout=”]
[av_slide slide_type=’image’ id=’6803′ video=” mobile_image=” video_ratio=” title=” link_apply=” link=’lightbox’ link_target=”][/av_slide]
[/av_slideshow]
[av_textblock size=” font_color=” color=”]
بایستههای سیاستگذاری برای زندگی هوشمند
دکتر حجت ایوبی، دانشیار دانشکدة مطالعات جهان و دبیرکل کمیسیون ملی یونسکو
کاملا با دکتر عاملی موافقم که شهر تهران باید دارای دو شهردار باشد، یکی شهردار شهر فیزیکی و دیگری شهردار شهر مجازی. شهر حوزهای از جغرافیاست که افرادی با هم در دروابط پیوسته و متقابلاند و زندگی آنها با تأسیس نهادهای عمومی سامان یافته است. در هر شهر به شهروندان خدماتی برای زندگی بهتر عرضه میشود. در صورتی که بخش مهمی از این خدمات به صورت الکترونیکی و یا هوشمند عرضه شود آن شهر را هوشمند مینامند. حرکت پرشتاب جهانی به سوی هوشمندسازی آغاز شده است. سرعت تحولات بسیار بالاست. هوشمندسازی بر همة جوانب زندگی اثر خواهد گذاشت. من دراینجا دربارة چشماندازی از روابط جدید بین دولت و مردم و تحولات عرصة سیاستگذاری و دولت سخن خواهم گفت.
در شهر هوشمند هفت عرصة حداقلی برای عرضة خدمات هوشمند تعریف شده است: حملونقل، سلامت و بهداشت، آموزش، امنیت، اماکن و ساختمانهای هوشمند، مدیریت اداری هوشمند، و زباله و تفکیک زباله.
پیشبینی میشود که تا سال 2050 دوسوم جمعیت جهان شهرنشین شوند. طبق آمار، 1000 شهر هوشمند در جهان وجود دارد که 500 عدد آن در کشور چین است. پیشبینی میشود تا سال 2020 تا 1600 میلیون دلار برای هوشمندسازی شهرها سرمایهگذاری شود. این تحولات با سرعت زیادی در حال وقوع است و اگر کشوری از آن عقب بماند، جبران عقبماندگی ناممکن خواهد بود. امروزه، میزان هوشمندی شهرها و کشورها ملاک پیشرفت و سرمایة آنهاست. امروز شکاف بین شمال و جنوب دیگر بر مبنای سرمایة اقتصادی تنها نیست. بر پایة میزان دسترسی به اطلاعات در مناطق شهری شکل میگیرد. نوکمونیستهای مدرن امروز بر این باورند که مالکیت عمومی اموال منقول و غیرمنقول دیگر ملاک اندیشههای کمونیستی نیست. کمونیسم یعنی دسترسی آزاد همه به اطلاعات، زیرا ثروت و سرمایة این دوران اطلاعات است. شکاف اقتصادی در کشورها جبرانپذیر است اما شکاف اطلاعاتی اگر تحقق یابد، پرکردنی نیست.
شهر هوشمند دستکم بر روی سه پایه استوار است: دولت، شرکتهای الکترونیکی، و شهروندان.
- تأثیر هوشمندسازی بر دولتها
در زندگی هوشمند و شهر هوشمند، شرکتهای هوشمند بسیار قدرتمند میشود و دولتها خواسته یا ناخواسته حوزههای اقتدار خود را واگذار میکنند و ضعیف میشوند. در مباحث دولتسازی گفته میشود که دولتسازی با گفتمان امنیت آغاز شده است. به تعبیر مارکس وبر، دولت تنها نهادی است که بهطور مشروع از زور و خشونت فیزیکی میتواند استفاده کند. این اقتدار و این انحصار در جهان هوشمند در حال شکستهشدن است، چرا که بخش عمدهای از وظایف دولت در ایجاد نظم و امنیت بهصورت خودکار و بدون حضور مأموران دولتی انجام خواهد شد. نمادهای اقتدار دولت کمرنگ و کمرنگتر میشود و بخشی از این انحصار از دست دولت خارج خواهد شد.
مسئلة مهم دوم در مورد حکومتها، کاهش اقتدار نمادین دولتهاست. بوردیو بر این باور است که دولتها اقتدار دیگری هم دارند و آن انحصار اقتدار نمادین است که بوردیو تعبیر خشونت نمادین را از آن میکند. در اصل دولتها میتوانند با استفاده از ابزارهایی که در اختیار دارند- نظیر نظام آموزشی، رادیو و تلویزیون- روابط سلطه را مبنی بر اینکه دولتها باید حکومت کنند و بقیه باید از آنها اطاعت کنند، آرامآرام درونی افراد کنند و افراد میپذیرند که باید مطیع دولتها باشند. وبر آن را مشروعیت و بوردیو خشونت نمادین میخواند. با هوشمندسازی، دولت این اقتدار را نیز از دست میدهد. رسانههای رقیب دولت بیشمارند و دیگر رسانههای فرهنگی و تبلیغی و آموزشی تنها در اختیار دولت نیست. رسانههای رقیب میتوانند این انحصار را به چالش بکشند و برای دولتها مشکل جدی اطاعتسازی درست کنند. پشتوانة سرمایة نمادین باور و اعتقاد و معنایی است که بازیگران به نمادها میدهند. این نمادسازی دیگر تنها در اختیار دولت نیست.
- تأثیر هوشمندسازی بر شرکتها و چالش حاکمیتی برای دولتها
قدرتیافتن شرکتهای الکترونیکی و اینترنتی هم نقطة مثبت است و هم برای دولتها زنگ خطر. دولتها ارتباطی با منافع ملی دارند و شرکتها در جهت منافع خود پیش میروند. موازنة میان دولتی که خود را حافظ منافع ملی میداند و شرکتهای خصوصیای که چنین رویکردی ندارند از چالشهایی است که مباحث بسیاری را دربارة شهر هوشمند میان اندیشمندان سیاسی پیشکشیده است.
حاکمیت به این معناست که اوامر دولتها در مرزهای خود حاکم بوده و هست و هیچ عاملی نمیتواند این حاکمیت را مخدوش کند. اما با شهرهای هوشمند دیگر اینگونه نیست. با سازمانهای فرامرزی و سازمان ملل این بحث پیش آمد که این سازمانها حاکمیت ملی را مخدوش میکنند، چون فراملی هستند. در کنار این سازمانها شبکههای اجتماعی میتوانند حاکمیت یک کشور را در درون خود محدود کنند. مفهوم قدرت در نظام هوشمند کاملاً عوض شده است و در حال توزیع میان مردم است. پیشتر شهروند میتوانست از طریق نهادهای مدنی، احزاب و گروهها و با فرایندی بسیار سخت نظرات خود را اعمال کند، اما اکنون هر شهروندی میتواند اعمال قدرت کند.
این اتفاقات مثبت نیز است؛ مانع از خودکامگی و استبداد حکومتها میشود؛ شفافیت در دسترسی به اطلاعات پدید می آورد و مردم را مطالبهگر میسازد؛ مقابله با فساد و بروکراسی اداری را تسهیل میکند.
- تأثیر هوشمندسازی بر شهروندان
در عرصة شهروندی، شهروند فردی است که در برابر دولت هم حقوقی دارد و هم وظایفی. در شهرهای هوشمند غالب شهروندان کاربر صرفاند و احساس میکنند که فناوری بر آنها حاکم شده است و احساس انفعال میکنند. مسئلة دوم نابرابری شهروندان است که بهدلیل ناتوانی شهروندان در استفاده از امکانات هوشمند پدید میآید و احساس بیسوادی در آن شکل میگیرد. این بیسوادی سلطة جدیدی را شکل میدهد میان کسانی که این مهارتها را دارند و کسانی که ندارند.
احزاب سیاسی و نهادهای مردمنهاد، با هوشمندسازی نقش خود را بهعنوان واسطة میان دولت و مردم از دست میدهند و در کارکرد خود باید تغییرات جدی اعمال کنند.
- جمعبندی
جریان هوشمندسازی با قدرت پیش خواهد رفت و رفتار سیاسی نهادهای مدنی و دولت را تحت تأثیر خود قرار خواهد داد. مفهوم احزاب، حکومت و حاکمیت در جهان هوشمند مانند جهان گذشته نخواهد بود. این تحولات حتماً مثبت و به نفع مردمسالاری و شفایت و دموکراسی خواهد بود، ضمن اینکه همانگونه که در کتاب بیست تغییر بزرگ تا سال 2050 آمده جهان هوشمند جهان قابلزیستتری خواهد بود و بسیاری ازنگرانیهای امروز ما را کاهش خواهد داد و جهان بهتری خواهد ساخت، بهخصوص در کاهش آلودگی، تقریب جنگلها، تأمین انرژی، و تغییرات ژنتیکی.
[/av_textblock]
دیدگاهتان را بنویسید