معرفی کتاب دانایی و نادانی در روزگار شبکهها
کتاب دانایی و نادانی در روزگار شبکهها؛ مقدمهای بر شناخت پیامهای درست و نادرست در عصر اطلاعات، تألیف دکتر شاهو صبار، استادیار دانشکدة مطالعات جهان دانشگاه تهران، به همت انتشارات سیمای شرق در اسفند 1399 منتشر شد.
این اثر در 144 صفحه و در قطع وزیری، به شماره شابک 6-60-6093-622-978 در ده فصل چاپ شده است.
در فصل اول اثر، با عنوان «مقدمهای بر چالش دانایی در عصر اطلاعات»، دو سؤال مطرح شده است: «آیا عصر اینترنت ما را داناتر میسازد؟» و «آیا دسترسی سریع و آسان به اطلاعات، ما را به افرادی داناتر و مطلعتر بدل کرده است؟» برای تعیین درستبودن یا نادرستبودن حجم انبوه اطلاعات، مخاطب دو گزینه پیش روی خود دارد: 1. همهچیز را بدون تحقیق بپذیرد؛ 2. تعداد بسیار کمی از مطالب مهمتر را انتخاب و درستی آن را بررسی کند. به گفتة مؤلف، راه نخست مسیر انباشت اطلاعات غلط در مغز، و مسیر دوم، مسیر افزایش دانش است. لذا، مبحث مهم «سواد رسانهای متناسب با عصر اینترنت» مطرح میشود. از آنجا که برخی جنبههای درست، باورپذیری مطلبی را بهشدت افزایش میدهد و در عین حال اثبات نادرستی آن را سختتر میسازد، مؤلف قصد دارد این زنگ خطر را بهصدا در آورد که کسب سواد رسانهای مهمتر از کسب دسترسی سهل و سریع به انباشتی از اطلاعات است چرا که بین ما و واقعیتهای جهانی فاصلهای جدی ایجاد خواهد کرد. بهعبارتی، خطر جهل عمومی ناشی از گسترش اطلاعات نادرست جدی است. وی با انجام تحقیقی میدانی از جامعة دانشگاهی و بیان نمونههای متعدد رسانهای، وجود سواد رسانهای را در میان حتی قشر تحصیلکرده و نخبه به چالش کشیده است و آن را کاملاً متمایز از سطح سواد خواندن و نوشتن در افراد میشمارد. شک به صحت اطلاعات دریافتی بهمنزلة مقدمة دانش وکسب تفکر انتقادی از منظر مؤلف الفبای نخست سواد رسانهای است. «باید مراقب باشیم تا مست از ظرفیتهای بیکران عصر دیجیتال، دچار این توهم نشویم که عصر اطلاعات مانند فوارهای عظیم از دانش است که بهسرعت سرزمینها را فراخواهد گرفت و جهل ما را با خود خواهد شست» (ص 22- 23).
در فصل دوم، با عنوان «توشة ما از عصر دانش چیست؟»، نقش رسانهها در گسترش علم و دانش در جوامع قابلاتکاتر از رسانههای نوین (رسانههای مبتنی بر اینترنت) معرفی شده است، چرا که از عمر رسانههای نوین و تأثیر آن بر جوامع و افراد زمان زیادی نگذشته است. گرچه با کمک اینترنت «شکاف دانش» از میان رفته است و «دسترسی» به علم در میان افراد افزایش یافته است، چهار نگرانی پدید آمده است: انباشت دادههای غلط، ضعف تحلیل، افزایش شکاف دانش، و توهم دانایی. این فصل به تبیین این چهار مورد میپردازد. دیرباوری، تفکر انتقادی، مهارت طرح پرسش، مهارت یافتن پاسخ، و دوریگزیدن از تعصب و توهم کسب دانش پیشنهادهای مطرح شده در این فصل است.
در فصل سوم، با عنوان «نگاهی به الگوهای محتوایی تکراری و ضعفهای منطقی»، دو مهارت شناخت اطلاعات درست از اطلاعات نادرست، و شناخت استدلالهای درست از استدلالها نادرست مطرح شده است. جایگزینی تکفر انتقادی بهجای الگوهای محتوایی تکراری، پرورش عقل سلیم،و فائقآمدن بر ضعف استدلال راهکارهایی این فصل معرفی شده است.
در فصل چهارم، «آیا همهچیز علم است؟» جایگاه علم و «بار اثبات» را در نگاه فلسفی و اقناع افراد، و در فصل پنجم، «سوگیریها: دامهایی که در مسیر استدلالهای ما تنیدهاند»، تبیین سوگیری (سوگیری تأیید، سوگیری انتخاب، تعمیم نادرست، سوگیری بازماندگی) را میخوانیم.
فصل ششم به «ادعاهای خارقالعاده و شواهد خارقالعاده» اختصاص دارد و در آن به اصل لاپلاس استناد شده است: «وزن شواهد موجود برای ادعایی خارقالعاده باید متناسب باشد با میزان عجیببودن آن.» همچنین، اصل روانشناختی «جدایی از واقعیت» مطرح شده است با این زنگ خطر که «اگر اجازه دهیم هرکس با داستانی جذاب و خارقالعاده تکهای از دانش ما را بکند و آن را با خرافهای جایگزین کند، پس از مدتی کوتاه، چیزی برای ما نخواهد ماند مگر سری پر از داده و خالی از دانش» (ص 93).
در فصل هفتم «نقش داستانها و تجربههای فردی در اثبات»، مسئلة «روایتهای شخصی»، یکی از منابع اصلی اطلاع و باور، همچنین، خطا در خوانش اطلاعات، خطا در تفسیر رویدادها، و کارکرد ذهن در تأیید باورها بیان شده است.
فصل هشتم با عنوان «مفاهیم علمی مورد سوءاستفاده» و فصل نهم با عنوان «داستان تحول علم پزشکی» قدرت تحلیل افراد را به چالش میکشد و فصل دهم، «در باب فروتنی: آیا باید بدانیم؟»، رویکردی اخلاقی دنبال شده است.
مؤلف که از استادان علوم ارتباطات است، تمامی تلاش خود را در این اثر بدین معطوف داشته است تا با زبانی ساده و بیان مثالها و شواهد متعدد، مهارتهایی عملی را به ما بیاموزد تا با بهرهگیری از آنها بتوانیم عصر اینترنت و شبکههای اجتماعی را به ابزار افزایش دانایی تبدیل کنیم، نه سردرگمی و انباشت افکار نادرست در ذهن؛ و این چیزی نیست جز کسب «سواد رسانهای».
زهرا جلالزاده
کارشناسارشد زبانشناسی
دیدگاهتان را بنویسید