معرفی کتاب تحول در راهبرد دفاعی- امنیتی ژاپن
کتاب تحول در راهبرد دفاعی- امنیتی ژاپن، زمینهها و پیامدها (2001 بهبعد)، تألیف دکتر زینب فرهادی، در اسفند 1398، بههمت مؤسسة مطالعات و تحقیقات بینالمللی ابرار معاصر تهران منتشر شده است.
این اثر در 213 صفحه و در قطع وزیری، به شماره شابک 5- 274- 526- 964- 978 مشتمل است بر پیشگفتار، مقدمه و در چهار فصل به همراه فهرست منابع و واژهنامه. این اثر برگرفته از رسالة دکتری نگارنده در رشته روابط بینالملل بوده است.
دکتر فرهادی در این اثر بهروش تحلیلیتبیینی، تلاش کرده است کاربست نگاه تاریخی به رویدادها و تحولات امنیتی ژاپن و چرایی و چگونگی آن را بررسی و با نیمنگاهی به آینده، تحولات پیشروی این کشور را نیز تبیین کند. پرهیز او از نگاه تکمتغیری و تکسطحی به تحلیل فرازوفرودهای سیاست امنیتی ژاپن، نوآوری وی در این اثر محسوب میشود. لذا، «در تبیین چرایی تحولات متوقف نشده و کوشیده است که حوزههای متأثر از این تحولات را نیز تشریح نماید؛ گامی که ما را در شناخت و درک هرچه بیشتر پیوند تحولات امنیتی این کشور و پویاییهای منطقهای در شرق آسیا و سپس نظام بینالملل کمک میکند» (ص 20).
فصل اول اثر با عنوان «تحولات سیاست امنیتی ژاپن: از صلحطلبی منفعلانه به کنشگری فعالانه (1945- 2018)»، از سه دورة مهم در سیاست خارجی ژاپن سخن بهمیان آمده است:
- دوران پس از جنگ جهانی دوم تا پایان جنگ سرد (1945- 1990): وابستگی کامل امنیتی به ایالات متحده؛ انفعال کامل در نظام بینالملل.
- دوران پس از جنگ سرد تا 11 سپتامبر 2001: پویایی نسبی بدون تغییر در بند 9 قانون اساسی؛ که جنگ خلیج فارس، بحران کرة شمالی، و سربرآوردن دوبارة چین، اهم بحرانهای خارجی؛ و زلزلة کوبه، حمله با گاز سارین توسط گروه آئوم شینریکیو در متروی توکیو، نارضایتی داخلی از احزاب حاکم بهدلیل مسائل اقتصادی و ضربهخوردن به هویت ملی ژاپن، اهم بحرانهای داخلی ژاپن برشمرده شده است. پاسخ ژاپن به این بحرانها تغییرات داخلی و تقویت روابط با ایالات متحده و اصلاحات نظامی بود.
- دوران پس از 11 سپتامبر 2001 تا 2018: خروج از انزوا؛ تلاش برای نقشآفرینی جهانی.
در فصل دوم، با عنوان «مؤلفههای اثرگذار بر تحول راهبردی دفاعی- امنیتی ژاپن در دورة پس از جنگ سرد (2001- 2018)»، مؤلفهها مهم و منجربه تحول در راهبردهای امنیتی ژاپن، با استفاده از پنج متغیر اصلی و منطبق با سطوح تحلیل روزنا بررسی و در پنج قسمت تنظیم شده است: نقش متغیر فردی (آبه شینزو، 2012- 2018)، متغیر نقش (نخستوزیری)، متغیرهای نظام سیاسی و حکومتی (مجلس، احزاب، شورای امنیت ملی، ارکان دفاعی- مالی وزارت دفاع و آژانس دفاع، مثلث آهنین)، متغیرهای غیرحکومتی یا ملی (مسائل اقتصادی، جغرافیای طبیعی، مسائل نظامی، ملیگرایی، قدرت و نفوذ سیاسی، و مشکلات جمعیتی)، و متغیرهای ساختاری (متغیرهای منطقهای چین و کرة شمالی و نظام بینالملل و اختلافات لاینحل با روسیه، اتحاد دوجانبه با ایالات متحده، مشکلات امنیتی غیرسنتی مانند تروریسم، تهدیدات سایبری، دزدی دریایی، و مسائل محیطزیستی).
«پیامدهای تحول در راهبرد دفاعی- امنیتی ژاپن در سطوح ملی، منطقهای و بینالملل»، عنوان فصل سوم این است. در این فصل حوزههای اثرپذیر از تحولات امنیتی ژاپن در سه سطح تحلیل ملی (نظامی، اقتصادی، فرهنگی و اجتماعی، سیاسی و امنیتی، و فناوری)، منطقهای (تغییر در روابط دوجانبه، تغییر در چشمانداز نظم منطقهای، و صلح و ثبات در منطقة شرق آسیا)، و بینالمللی (تأثیر بر روابط دوجانبه با امریکا، تأثیر بر موازنة قدرت جهانی، افزایش درگیری و همکاری امنیتی با سایر مناطق، و افزایش کنشگری) بررسی شده است.
در فصل چهارم و آخر این اثر، مؤلف در نتیجهگیری کار خود، به بررسی تحولات و چرایی و چگونگی آن پرداخته است. بر اساس یافتههای وی: «ترجیح سنتی ژاپن استفادة مثبت از قدرت بوده است تا سوءاستفاده از آن. بهعبارت دیگر، هویت صلحطلب ژاپن در سالهای پس از جنگ این کشور که متأثر از دو ریشة قانون (مادة 9 قانون اساسی) و فرهنگ (ضدنظامیگری شدید در میان افکار عمومی) بوده سبب شده است که این کشور به قدرت نظامی نگاه ابرازی داشته باشد و در جهت تقویت ثبات و صلح از آن بهره بگیرد» (ص 164). همچنین، «در سطح منطقهای، تغییر تدریجی در رویکرد راهبردی ژاپن به مقولة امنیت و حرکت آن بهسوی یک دولت عادی با تعریف گستردة دامنة دفاعی باعث ایجاد پویاییهای جدید میشود (ص 185). در سطح بینالمللی نیز «تغییر تدریجی در راهبردهای ژاپن و تعریف دامنة منافع ژاپن گستردهتر از دفاع از مرزهای ملی میتواند باعث امکان همکاری این کشور با اروپا در طرح توسعة سیستمهای ضدموشکی، برقراری روابط امنیتی ژاپن با متحدان نظیر: هند و استرالیا، بازشدن مسیر ناتو برای حضور در منطقة آسیا- اقیانوسیه، کمک مؤثر و مناسب به تقویت هژمونی امریکا، بهرهگیری از ظرفیتهای ژاپن در ارتقای صلح جهانی، افزایش نفوذ و نقش ژاپن در سایر مناطق نظیر: خاورمیانه، آفریقا و آسیای مرکزی شود» (ص 186).
دکتر فرهادی نسخهای از کتاب خود را به کتابخانة دانشکدة مطالعات جهان تقدیم کرد.
زهرا جلالزاده
کارشناسارشد زبانشناسی
دیدگاهتان را بنویسید